دلیلش ساده است. چون خیلی از دغدغهها برای نخستین بار بعد از آنکه دوران نامزدی تمام میشود و زوجها با هم در یک خانه زندگی میکنند، خودشان را نشان میدهند. دغدغههایی که ظاهرشان خیلی ساده است، اما در باطن میتوانند مشکلات بزرگی را به وجود بیاورند. یکی از این دغدغهها، که اتفاقا این روزها خیلی هم شایع است، مسئلهی تقسیم وظایف در زندگی خانوادگی است. مشکلی که فقط مخصوص زوجهای جوان نیست و تجربه نشان داده است اگر دست کم گرفته شود، میتواند دردسرهای زیادی را به وجود بیاورد. به همین دلیل باید نصیحت کلیشهای «تا با هم زیر یک سقف زندگی نکنید...» را جدی بگیریم و مهارت تقسیم وظایف را هم بیاموزیم.
زندگی مدرن، مهارت مدرن
شاید یکی از بزرگترین دلایلی که باعث شده خیلی از زوجها اصلاً مهارت تقسیم کار را بلد نباشند، این است که آنها در خانوادههای سنتی پرورش یافتهاند. واقعیت این است که در خانوادههای سنتی، تقسیم کار به شکلی که امروز زوجها به آن نیاز دارند اصلاً وجود ندارد. در میان آنها کاملاً مشخص است که چه کسی باید چه کاری را انجام بدهد. مردها نانآور خانوادهاند و همین نانآور بودن یعنی همهی وظایف بیرون از خانه به عهدهی آنهاست.
البته نانآور بودن به جز این وظایف یک سری امکان را هم در اختیار مرد خانوادهی سنتی قرار میدهد؛ امکاناتی مثل مدیریت بیچونوچرای مسائل مالی خانواده. در این خانوادهها مرد هر جوری که بخواهد مسائل مالی را اداره میکند. خرید و فروش، نقل مکان و همهی تصمیمهایی که نهایتاً منجر به افزایش و کاهش درآمد خانواده میشود بر عهدهی مرد است و همین به مرد خانواده سنتی یک جور قدرت میدهد. در برابر او زن هم عهدهدار همهی مسائلی است که در چهار دیواری خانه اتفاق میافتد؛ یعنی نظافت و پختوپز و تربیت بچهها.
در این شرایط معمولا هیچ مشکلی برای زوجها پیش نمیآید. یعنی هر کدام وظیفهی خودشان را میدانند و آن را انجام میدهند. اگر هم کاری روی زمین بماند، معلوم است که مسئول آن چه کسی است. اما وقتی مدل خانواده کاملاً سنتی نباشد، تازه مشکلات شروع میشود و تقسیم وظایف هم یکی از دغدغههای اساسی زوجها میشود؛ دغدغهی زوجهایی که زندگیشان شکلی مدرنتر دارد و نمیشود به آن سادگی کارها و مسئولیتها را به دو دستهی بیرون و داخل منزل تقسیم کرد؛ زوجهایی که هر دوشان بیرون از خانه کار میکنند و الگوی مشخص و مناسبی برای این مدل از زندگی ندارند.
شما به تقسیم وظایف احتیاج دارید
حالا خیلی وقت است زنها پا به پای مردها بیرون از خانه کار میکنند. بیرون از خانه کار کردن هم یعنی به عهده گرفتن بخشی از مسائل مالی. یعنی یک زن همانند مرد خانواده دغدغهی وام و قسط و خرج و مخارج زندگی را دارد و برای حل کردن مشکلات مالی به همسرش کمک میکند. تا اینجای کار مشکلی نیست و مسئله درست از آنجایی شروع میشود که این زن شاغل بنا بر الگوهای سنتی باید همهی وظایف یک زن خانهدار را هم انجام بدهد. وظایفی که مجموع آنها در حد یک شغل تمام وقت، وقتگیر و خستهکننده است و باعث میشود زنهای شاغل- خانهدار در حد یک آدم دو شغله برای انجام وظایفشان انرژی صرف کنند.
از طرفی مردها هم باز بر حسب همان الگوهای سنتی عادت ندارند در کارهای داخل خانه کمک کنند و این نداشتن الگو باعث به وجود آمدن مشکل میشود. نکتهی مهم هم اینجاست که با وجود این مشکلات، زندگی نظم و ترتیب عادی و لازم خودش را از دست میدهد و همین عدم مدیریت کارها و روی زمین ماندنشان باعث سست شدن روابط خانوادگی، ناراحتی بین زوجها و حتی به وجود آمدن مشکلات در تربیت فرزندان خانواده و رسیدگی به امور درسی و کاریشان میشود.
یک خانم در هر سن و شرایطی که باشد انرژی مشخصی دارد و مطمئنا نمیتواند از پس کارهای بیرون از خانه و داخل خانه به طور همزمان برآید. از طرفی دیگر مرد خانه هم به خاطر کار روزانه به خانهای منظم احتیاج دارد که در آن آرامش کافی را داشته باشد و در خانهای که تقسیم وظایف به صورت دقیق و مشخص انجام نشده باشد، این آرامش پیدا نمیشود. مشکلی که اسمش کوچک است اما وقتی درگیر آن باشید، متوجه میشوید که خیلی هم بزرگ است.
موازنهی قدرت
تقسیم کاری که در خانواده انجام میشود در نهایت نشان میدهد چه کسی قدرت بیشتری را در اختیار دارد. اما به هر حال تقسیم کار یعنی موازنه در قدرت طرفین. حالا در خانوادههایی که قدرت فقط در دست یکی از زوجین است و دیگری نقش قدرتمندی ندارد، معمولا مشکلاتی مثل عدم رضایت ارتباطی زن و شوهر، استرس، کاهش صداقت بین زوجین به چشم میخورد. نکتهی جالب هم این است که در این شرایط طرف قدرتمند هم احساس رضایت نمیکند.
به طور مثال مردی که در ظاهر قدرتمند است و در خانه هیچ وظیفهای را بنا بر قدرتی که دارد به عهده نمیگیرد، نمیتواند مرد راضی و خوشحالی باشد. چون این مرد باید با یک زن که میزان اعتماد به نفسش به شکل آشکاری پایین است و استرس زیادی دارد و از وضعیتش هم راضی نیست، زندگی کند.
مردهایی که نمیدانند چرا زنشان به اصطلاح عامیانه مدام نق میزند و غرغر میکند باید حواسشان باشد. یکی از دلایل نقنقو شدن همسرشان شوهر است که در مواقع لزوم به آنان قدرت و اختیار کافی را نداده و حالا حرفهای این زنها در غالب نقنق بروز کرده است. در مقابل این شرایط در خانوادهای که هر کس بنا به انرژی و شرایطش کار میکند و مرد و زن قدرت نسبتاً برابری (قدرت عیناً برابر وجود ندارد) دارند، صمیمیت، رضایتمندی و صداقت بیشتری در جریان است.
راهکارهایی برای تقسیم عادلانه وظایف
اگر زوجها این واقعیت را قبول کنند که زندگی امروزی را نمیتوان به شیوه سنتی اداره کرد نیمی از مشکلات حل میشود. یعنی یک زوج به این نتیجه برسند که برای انجام کارهای خانهشان باید با هم هماهنگ باشند. پس از ایجاد این ذهنیت زوجها میتوانند با چند تکنیک ساده کارهایشان را با هم تقسیم کنند. منتها گام اول همان پذیرفتن است.
جنسیت بیمعناست
اگر قرار است تقسیم کار استاندارد داشته باشید، باید جنسیت را فراموش کنید. «من ظرف نمیشورم»، «من بانک نمیروم»، «من جارو نمیکشم» و «من خرید نمیکنم» فقط مشکل را بزرگتر میکند. با توجه به شرایطی که هر زوج دارد باید حواسشان باشد، ممکن است در تقسیم کار مجبور شوند کارهایی را انجام بدهند که مثلا پدر و مادرهایشان انجام نمیدادهاند. همان کارهایی که تا حالا در تقسیمبندی دوگانهی بیرون و داخل خانه جا میگرفتند. در تقسیم کار ممکن است یک خانم مجبور شود ساعتها در صف بانک بماند یا برای رفتوآمد بچهها چند ساعت رانندگی کند و یک آقا هم مجبور باشد ظرف بشوید یا غذا بپزد.
کار تیمی انجام دهید
برای اغلب زوجها کار تیمی از کار تنهایی لذتبخشتر است. دلیلش هم این است که وقتی دو نفر با هم مشغول انجام کاری میشوند، در کنار کار کردن با یکدیگر حرف میزنند و در نهایت به جز کار کردن کلی هم با هم صحبت کردهاند و اینطوری زمان برایشان زودتر میگذرد. این کار تیمی کردن فقط محدود به زوجها هم نمیشود.
زمانی که لازم است بچهها هم بخشی از وظایف را به عهده بگیرند این کار تیمی حسابی جواب میدهد. مثلاً به جای اینکه به بچهتان بگویید برو اتاقت را تمیز کن، میتوانید بگویید بیا با هم برویم و اتاقت را تمیز کنیم. یا وقتی قرار است خانهتکانی کنید، کارهایتان را دستهبندی کنید و هر بخش را با هم انجام بدهید.
شراکت کنید
ازدواج شراکت است. قبول کردن این اصل باعث میشود در تقسیم کار منصف باشید و نخواهید همهی بار را روی دوش طرف مقابلتان بگذارید. حواستان باشد هدف انجام کارهای خانوادهای است که در آن زندگی میکنید. زرنگی کردن در این مواقع فقط به ضرر زرنگها تمام میشود و پروژهی تقسیم وظایف هم شکست میخورد.
با هم حرف بزنید
جلسات هفتگی و ماهانه خیلی میتوانند به بهبود روند تقسیم وظایف کمک کنند. اولین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که سعی کنید هر کدام کارهایی را که بیشتر دوست دارید، انجام بدهید. حواستان هم باشد برای طرف مقابلتان کارهایی را که به علاقمندیهایش نزدیکتر است، انتخاب کنید. آدمها وقتی کاری را دوست دارند آن را با انرژی بیشتری انجام میدهند. برای اینکه بفهمید تقسیم کارتان درست بوده، میتوانید با هم دربارهی کارهایتان حرف بزنید و حتی بعضی از مسئولیتهایتان رابا هم عوض کنید. این قانونی که برای خودتان گذاشتهاید، داخلی است و هر وقت بخواهید میتوانید تغییرش دهید. مطمئن باشید جابهجا کردن کارها در بسیاری از موارد باعث بهبود روند کار میشود.
ارتباط یک فرآیند دو طرفه است، یعنی کافی نیست که شنونده فقط سراپا گوش باشد و تمام حواس خود را به سخنان گوینده معطوف سازد، بلکه برای اطمینان از درک مطلب باید استنباط خود را نیز به طور خلاصه به او منتقل کند. اگر این فرآیند به خوبی صورت نگیرد به نوعی می توان گفت ارتباط به درستی صورت نگرفته است در مواقعی حتی می توان میزان درک متقابل افراد را بر همین اساس سنجید.
گوش دادن موثر عبارت است از مشارکت فعال در یک گفت و شنود؛ فعالیتی که گوینده را در انتقال منظور خویش یاری می کند . وقتی شخصی صحبت می کند هدف این است که فرد مقابل گوش دهد نه اینکه گفته بعدی طرف مقابل را حدس بزند. این امر یک پل ارتباطی و مهارتی است که شاید نیمی از مردم آن را به خوبی فرا نگرفته اند.
یک گفت و شنود موثر زمانی رخ می دهد که افراد صراحت و رک گویی را فدای مبهم گویی نکنند. به اطمینان می توان گفت اکثر افراد شناخت دقیقی از محتوای گفت وگوی شان کسب نمی کنند چرا که آنها خوب گوش نمی کنند.
امر گوش دادن صحیح آنقدر مهم است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است.
در آیه یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ(پس بندگان را بشارت ده: آن کسانی به سخن گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می کنند).
همچنین در آیه 26 سوره فصلت آمده است: وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ( کافران به مردم گفتند بر این قرآن گوش فرا ندهید و سخنان لغو و باطل در آن القا کنید تا مگر بر او غالب شوید.)
با فراگیری چگونه گوش دادن می توان درک خود را از مطالب بهبود بخشید و از سوء تفاهمات جلوگیری کرد و توانمندیهای خود را در مذاکره افزایش داد
مطالعات نشان داده است که افرادی که خوب گوش می کنند و از هنر خوب گوش دادن بهره مند هستند واژگان لغت گسترده تر و پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. معمولا افراد درونگرا هم خوب گوش می کنند،تا وقتی گوینده مطلب خود را تمام نکرده است و یا منتظر پاسخ نیست، سخن اورا قطع نمی کنند.
**ساکت نشستن با خوب گوش دادن تفاوت دارد.این امر که ما فکر می کنیم تنها ساکت نشستن و حرفهای طرف مقابل را تایید کردن یعنی اینکه ما خوب گوش کرده ایم کاملا غلط است.کسی که خوب گوش می دهد توجه خود را بیش از خود روی دیگران متمرکز می کند.
**تحقیقات نشان داده است، افرادی که بیش از حد مشغله کاری دارند در دریافت پیام ها اغلب با شکست مواجه می شوند و یا تنها بخشی از کلمات را متوجه می شوند.
**گاهی شخص عمدا خود را به نشنیدن می زند. او به دلیل مشکلی که با طرف مقابل دارد، نمی خواهد به سخنان او گوش دهد و در نتیجه از فرد مقابل پاسخی هم دریافت نمی کند. این امر در مواردی به دلیل تعصبات و طرز تلقی افراد از موضوع مورد بحث است.
به گفته محققان شنیدن کلمه ایست که برای توصیف آن بخشی از فرآیندهای حسی به کار می رود که از طریق آن تحریک های شنیداری توسط ساختار گوش دریافت شده و به مغز منتقل می شود اما از سوی دیگر گوش کردن به فعالیت روان شناختی پیچیده تری اشاره دارد که درک و تعبیر و تفسیر اهمیت یک تجربه حسی را شامل می شود.
اغلب افراد خوب گوش کردن را نیاموخته اند. با فراگیری چگونه گوش دادن می توان درک خود را از مطالب بهبود بخشید و از سوء تفاهمات جلوگیری کرد و توانمندیهای خود را در مذاکره افزایش داد.
صحبتی که معمولا جوانان از آن شکایت دارند این است که والدین صحبت شان را می شنوند اما دوستان آنها به صحبت های آنها گوش می دهند.
به همین دلیل اگر چه اکثر افراد فکر می کنند، شنونده خوبی هستند ولی واقعیت امر این است که چنین چیزی نیست. خوب شنیدن و خوب گوش دادن هنری است که در انواع روابط انسانی نقش تعیین کننده دارد. حتی در مساله یادگیری که بخش عمده ای از عمر ما را فرا می گیرد، خوب گوش دادن و رعایت ادب و آداب مصاحبت نقش مهم و حیاتی دارد.
معصومان( علیهم السلام)همه نور واحد بوده، هدف مشترکداشتند; ولى به اقتضاى گوناگون موقعیتها در سیره تربیتى آناندیدگاهها و رفتارهاى تربیتى گوناگون به چشم مىخورد.
کنارهمنهادن مجموعه دیدگاهها و رفتارهاى تربیتى آنان الگویى کامل ازنظام تربیتى اسلام عرضه مىکند. دراین میان امام حسین(ع)از موقعیت ویژهاى برخوردار است و این موقعیتبه زندگى و سیره تربیتى آن حضرت برجستگى خاصى بخشیده است.
محبت امرى درونى است که خداوند آن را در دل به ودیعت نهاده است. اما آنچه در این میان مهم مىنماید و آثار تربیتى در پى دارد ابراز آن است. این امرى اختیارى است و والدین و مربیان مىتوانند در پرتو آن زمینه تربیت صحیح رافراهم آورند. چه بسیارند والدینى که در برابر فرزندان خود محبت فراواندارند اما آن را ابراز نمىکنند در حالى که محبت وقتى سازنده وتاثیر گذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهى یابد.امام حسین(ع)به عنوان الگوى تربیتى مطمئن و کامل محبت به فرزندان را از نیازهاى ضرورى آنان دانسته، در قالبهاى گوناگونبه ابراز آن مىپرداخت. گاه با در آغوش گرفتن و به سینهچسبانیدن خردسالان، زمانى با بوسیدن آنان و گاه با به زبانآوردن کلمات شیرین و محبتآمیز. عبیدالله بن عتبه چنین مىگوید: «نزد حسین بن على(ع)بودم که على بن حسین(ع)وارد شد. حسین(ع)،او را صدا زد، در آغوش گرفت و به سینهچسبانید، میان دو چشمش را بوسید و سپس فرمود: پدرم به فدایتباد، چقدر خوشبو و زیبایى!»1
یکى از شیوههاى تربیتى مورد اتفاق صاحب نظران عرصه تعلیم وتربیت، شیوه کارآمد تشویق است. تشویق به جا و متناسب با فعالیتانجام شده، به ایجاد انگیزه در فرد منجر شده، به تکرار و تقویترفتار مىانجامد. چه بسا فرزندان از ارزش و اعتبار صفات مثبتخود آگاهىنداشته، در نتیجه به شخصیتحقیقى و توانمندیهاى خویشپىنبرده، خود را در مقایسه با دیگران ناچیز به شمار آورند. ازاین رو والدین و مربیان باید ویژگیهاى مثبت فرزندان را کشف وبرجسته سازند; مورد ستایش و تشویق قرار دهند. در فرهنگ اسلامى که تربیت دینى و اخلاقى فرزندان در کانون توجه است ،برتشویقفرزندان هنگام بروز رفتارهاى دینى و برجسته کردن صفات اخلاقى ومعنوى آنان بسیار تاکید شده است. امام سجاد(ع)فرمود: من بهبیمارى شدیدى مبتلا شدم. پدرم بربالینم آمد و فرمود: چه خواستهاى دارى؟ عرض کردم: دوست دارم از کسانى باشم کهدرباره آنچه خداوند برایم تدبیر کرده، نپرسم؟ پدرم در مقابلاین جمله به من آفرین گفت و فرمود: تو مانند ابراهیم خلیلى; بههنگام گرفتارى جبرئیل نزدش آمد و پرسید: از ما کمک مىخواهى؟ اودر جواب فرمود:(درباره آنچه پیش آمده)از خداوند س?ال نمىکنم. خداوند مرا کافى است و او بهترین وکیل است. در این حدیث ملاحظه مىشود کهامام حسین(ع)در مقابل پاسخ عارفانه و دلنشین فرزندش کهبراساس ظاهر حدیث، سن و سال چندانى هم نداشت. جمله «احسنت»را به کار برد و او را به «ابراهیم خلیل» تشبیه کرد.2
اگر فرزندان به این حد از رشد و استقلالرسیدند، باید به آنان اعتماد کرد و به تصمیمها و انتخابهاشاناحترام نهاد. جوان در طول زندگى با انتخابهاى گوناگون رو بهروست و یکى از مهمترین آنها گزینش همسراست
در اسلام دانش آموزى مورد اهتمام شدید بوده و رهبران دینى پیروان خود را به آموزش و اندوختن دانش، به ویژه معارف دینى،تشویق کردهاند. براساس سخنان معصومان(علیهم السلام)، معلمان و مربیان، بهخصوص آنان که در تعلیم آموزههاى دینى مىکوشند، حق بزرگىبرجامعه دارند و باید تلاش صادقانهشان مورد قدردانى و سپاسگزارىقرارگیرد تا رغبت و انگیزه بیشترى بیابند.مرحوم بحرانى درحلیهالابرار از شیخ فخرالدین نجفى که از فضلا و زهاد بود. چنان نقل کرده که: شخصى به نام عبدالرحمان در مدینه معلم کودکانبود و یکى از فرزندان امام حسین(ع)به نام «جعفر» نزدش آموزشمىدید. معلم جمله «الحمدلله رب العالمین» را به جعفر تعلیمداد. هنگامى که جعفر این جمله را براى پدر قرائت کرد، حضرتمعلم فرزندش را فراخواند و هزار دینار و هزار حله... به اوهدیه داد. وقتىحضرت به خاطر پاداش زیاد مورد پرسش قرار گرفت، در جواب فرمود: هدیه من برابر با تعلیم «الحمدلله رب العالمین» است. 3
جوانان به سبب کمى تجربه به استفاده از تجارب و نصایح والدیننیازمندند، اما آنان دیگر دوران کودکى و نوجوانى را پشتسرگذاشته و به حدى از رشد رسیدهاند که خود حق انتخاب داشته،براى خود تصمیم بگیرند. از اینرو، شایسته است والدین در دورانکودکى و نوجوانى زمینه استقلال و قدرت تصمیمگیرى آنها را فراهمآورده، آنان را چنان تربیت کنند که سمت انتخابهاى معقول وتصمیمهایى منطقى پیش روند و مصالح واقعیشان را بر منافع آنى وزودگذر ترجیح دهند. اگر فرزندان به این حد از رشد و استقلالرسیدند، باید به آنان اعتماد کرد و به تصمیمها و انتخابهاشاناحترام نهاد. جوان در طول زندگى با انتخابهاى گوناگون رو بهروست و یکى از مهمترین آنها گزینش همسراست. در این مساله،چنانچه فرزند از قدرت انتخاب صحیح و معقول برخوردار است، باید به وى حق انتخاب داد و از ازدواجهاى تحمیلى پرهیز کرد.
ملاحظه مىشود با این که فرزند امام مجتبى(ع)به احترام عمو ودخترانش به طور مشخص از دختر خاصى خواستگارى نکرد و امر را بهعمویش وانهاد; امام حسین(ع)به انتخاب وعلاقه فرزند برادرش اهمیتداد و از او خواستخودش آن را که بیشتر دوست دارد به همسرىبرگزیند
یکی ازفرزندان امام حسن مجتبى(ع) ،دختری ازدختران امام حسین(ع)راخواستگارى کرد. امام حسین(ع)به او فرمود: فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست دارى انتخاب کن. فرزند امام مجتبى(ع)شرم کرد و جوابى نداد. آنگاه امام حسین(ع)فرمود: من دخترم فاطمه را برایت انتخابکردهام; زیرا او به مادرم فاطمه دختر رسول خدا(ص)شبیهتر است.» 4
ملاحظه مىشود با این که فرزند امام مجتبى(ع)به احترام عمو ودخترانش به طور مشخص از دختر خاصى خواستگارى نکرد و امر را بهعمویش وانهاد; امام حسین(ع)به انتخاب وعلاقه فرزند برادرش اهمیتداد و از او خواستخودش آن را که بیشتر دوست دارد به همسرىبرگزیند.
آنچه در متون دینی و اعتقادی ما وجود دارد، بدون شک کاملترین و بهترین آگاهی و شناخت را برای افراد حاصل میکند. اما هر کس مختار است تا آگاهانه به تحقیق و بررسی در این رابطه بپردازد تا به این نقطه برسد.
همان طور که میدانیم دنیای مخلوقات از گستره وسیعی تشکیل شده است که هر یک با تقسیم بندی به گروه های مختلف، مورد شناسایی و تمایز قرار میگیرند. اما واضح است که در این میان تقسیم بندی انسانها به دو جنس زن و مرد، بزرگترین و مهمترین تقسیم بندی در عرصه خلقت میباشد. این تقسیم بندی بر پایه تفاوتهای مختلف میان این دو جنس صورت گرفته است که مهمترین وجه آن وجود تفاوتهای فیزیولوژیکی در آناتومی بدن انسان است که موجب تفاوتهای بسیاری میان این دو جنس، میشود.
از آنجایی که خانواده اولین نهاد تلاقی دو جنس زن و مرد محسوب میشود، عرصه مهمی برای بروز و ظهور این تفاوتها میباشد. بنابراین توجه به تمایزات میان زن و مرد و تأثیر این تمایز بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی افراد، از جمله موضوعاتی است که همیشه مورد توجه نظریهپردازان و متفکران علوم اجتماعی و روان شناسی قرار داشته است. این موضوع در طول زمانهای مختلف، مورد بحث و گفتگوهای بسیار بوده است. آنچه مشخص است اینکه عدم شناخت زن و مرد از یکدیگر و یا شناخت ناقص و مخدوش این دو از یکدیگر، ممکن است موجب بروز مشکلات و اختلافات زیادی میان این مرد و زن شود که حیات کانون خانواده را به مخاطره اندازد. آنچه مهم است اینکه بدانیم حقوق و جایگاه واقعی زن و مرد چیست؟
آنچه در متون دینی و اعتقادی ما وجود دارد، بدون شک کاملترین و بهترین آگاهی و شناخت را برای افراد حاصل میکند. اما هر کس مختار است تا آگاهانه به تحقیق و بررسی در این رابطه بپردازد تا به این نقطه برسد.
از دیر باز سخنان بسیاری درباره آیه «الرجال قوامون علی النساء» وجود داشته است و بسیاری از افراد در تفسیر این آیه اینطور گفتهاند که در طبق این آیه قرآن، در دین اسلام خداوند مردان را برتر از زنان معرفی کرده است. به نظر میرسد این تعبیر نوعی کج فهمی است، چرا که فهم این آیه مستلزم بهرهمندی از ادبیات عربی است. قوام به معنای پاسدار دم در خیمه است. کسی که در خیمه به استراحت پرداخته است، آرامش و راحتیاش را به پشتوانه کسی دارد که از خیمه محافظت میکند. بنابراین این عبارت یک تشبیه قرانی است که نقش مرد را به عنوان مسئول و محافظ خانواده معرفی میکند. نقش مرد پاسداری است و برای یک پاسدار لازم است که از استحکام، صلابت، و پایداری برخوردار باشد.
آنچه مشخص است اینکه «در خانه، زن پناهگاه مرد است و در جامعه، مرد حافظ و پناه زن است.» 1
یک مرد که ایفاگر نقش حفاظتی برای خانواده خویش است، بخش اعظم انرژی و قوای روحی خود را از جانب همسرش دریافت میکند. خداوند متعال، اهرمهای امنیت بخش آرامش روحی و روانی را به زن ارزانی داشته است؛ عاطفهی سرشار، پرحوصلگی، لطافت و خبرگی در تر و خشک کردن شوهر و فرزندان. زنها مظهر و جلوه دهندهی «لطیف» و «خبیر» هستند:
«و اذکرون ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه ان الله کان لطیفا خبیرا» 2
«و یاد آورید آنچه را که بر شما در خانههایتان از آیات و حکمت خدا تلاوت میشود، چرا که خداوند همواره در کمال لطافت و خبرگی است.»
دادن حق سرپرستی به مرد، ناشی از نیاز به وحدت مدیریت در امور منزل است. در خانواده باید یک نفر مدیر باشد. چون از او مسئولیت میخواهند، لازمهاش دادن اختیار (و نه امتیاز) است. 3
در رابطه با این موضوع توضیحات بسیاری وجود دارد که تمامی آنها به تفاوتهای روحانی و جسمانی زن و مرد مربوط میشود. زن به لحاظ روحی از لطافت و ظرافت خاصی برخوردار است و نیاز دارد تا تکیه گاهی محکم و استوار داشته باشد و از طرفی مرد نیز محتاج محبت و عاطفه بی دریغ زن است و به واسطه نیروی احساسی که از جانب زن دریافت میکند، به آرامشی میرسد که این آرامش به او کمک میکند تا در امور کاری و شغلی خویش بهتر حاضر شود و خانه برای او محلی امن و سرشار از آرامش و رضایت باشد.
از آیات و نشانه های قرانی بر میآید که ملاک برتری از دیدگاه پروردگار متعال، تقوا و ایمان هر فردی محسوب میشود.
بدون تردید اگر همه ما به دنبال شناختی دقیق و درست از نقش زن و مرد در قرآن و روایات باشیم، و سپس به دنبال عملی کردن این شناخت در زندگی خویش باشیم، به سعادت دنیا و آخرت دست یافتهایم.