وقتی خود را به چیزی متعهد می کنیم ، قولی می دهیم . قول دادن امری ارزشمند و قدرتمند است که نباید ساده گرفته شود . وقتی به قول خود وفا نمی کنیم ، و وقتی روی حرفمان نمی ایستیم ، بخشی از ما به خود تردید می کند . به مرور اثرات تعهدات رعایت نشده روی هم انباشته می شوند و در نتیجه به خود تردید می کنید و احساس بدی بر شما حاکم می گردد .
تردید به خود ،به احساس بی ارزش بودن منتهی می شود ، تولید خستگی و گیجی می کند و شما را به این باور سوق می دهد که :" نه نمی توانم این کار را بکنم ".
به موازات اشکالی که در رابطه ما با خودمان به وجود می آید ، رابطه ما با دیگران نیز خراب می شود . اگر در قبال دیگران تن به تعهداتی بدهید و بر سر حرف خود نایستید ، اعتماد دیگران را نسبت به خود از دست می دهید ، احساسشان را جریحه دار می کنید ، عصبی می شوند ، احساس اجحاف و خیانت می کنند و غیره و غیره .
اگر این را در ذهن داشته باشید ، به آسانی متوجه می شوید که اگر نسبت به تعهداتی که به خود و به دیگران سپرده اید وفادار بمانید ، خاک را برای ورود تفکر منفی حاصل خیز کرده اید .
برای جلوگیری از این موقعیت و برای اجتناب از تفکر منفی بیشتر در این مقاله چند پیشنهاد داریم :
**از سپردن تعهداتی که به رعایتش مطمئن نیستید خودداری کنید . اگر مطمئن نیستید ، بگوئید که مطمئن نیستید . اگر گفتن شاید کافی نباشد ، چه بهتر که جواب منفی بدهید .
** به تعهدات مهم بسنده کنید . اگر تعهدی به قدر کافی مهم باشد برسر آن می ایستید ، اما اگر مهم نیست از سپردن این تعهد خودداری کنید .
** نه گفتن را بیاموزید . به صرف آزرده نکردن دیگران از تن دادن به تعهداتی که برای دیگران مهم هستند ، اما برای شما اهمیتی ندارند خودداری کنید . تعهداتی ازاین قبیل یا در آینده شکسته می شوند و در نتیجه رنجش بیشتری ایجاد می کنند و در غیر این صورت و اگر پای این قول و قرار ایستادید ، به احساسات خودتان جراحت می زنید . چه بهتر که بگوئید « نه متشکرم » و خودتان را راحت کنید .
** ارتباط برقرار کنید . به محض اینکه به این نتیجه رسیدید که نمی توانید روی تعهد خود بایستید ، موضوع را با طرف دیگر در میان بگذارید . اگر فکر می کنید که نمی توانید به تعهد خود عمل کنید موضوع را به اطلاع طرف دیگر برسانید ؛ و تنها به گفتن « متأسفم نمی توانم » اکتفا نکنید . دوباره مذاکره کنید . تغییر دادن تعهد ، در خواست یک لطف است . این کار را با متانت انجام دهید .
** تعهدات خود در قبال دیگران را یادداشت کنید . روی تقویم قرارهای ملاقات خود با دیگران را بنویسید . با این کار اولا قرار خود را فراموش نمی کنید و ثانیا از تداخل قرارهای ملاقات با یکدیگر اجتناب می کنید .
پایبندی به قول و قرارها ، راه خوبی برای اطلاع از نیاز به تصدیق دیگران و چگونگی جایگزین کردن آن با تایید خویشتن است تا با آزادی بیشتری بتوانید از تمرد خود به خود به همکاری آگاهانه و داوطلبانه برسید
** از تعهداتی که در قبال خود دارید غفلت نکنید . در نخستین صفحه تقویم خود این جمله را بنویسید . « همه تعهدات و قول و قرارهای با خودم را یادداشت می کنم .» اگر مایلید که فردا ساعت 6 صبح در پارک بدوید ، این مطلب را در صفحه مربوط به تاریخ فردا یادداشت کنید . در واقع این نوشته تعهدات شما را می رساند.
**کارهای به تمام رسیده را یادداشت کنید . اگر پنج ، شش کتاب نیمه خوانده شده در حول و حوش شما باز باشد و گرد و خاک اطراف را روی خود جمع کند ، بنویسید که وقت خواندن کتاب تمام شده است . تا جایی را که خوانده اید علامت بگذارید و بعد کتابها را ببندید و آنها را کنار بگذارید . به خود بگوئید :« فعلا برنامه کتاب خواندن تمام شده است .» می توانید آنها را دوباره و هر زمان که خواستید بخوانید اما فعلا برنامه ای برای خواندن ندارید و بنابراین تعهد و قول و قرار شما با خواندن تمام شده است .
همین مطلب در مورد تعهد نسبت به دیگران هم صدق می کند . وقتی می دانید در کاری که دیگران از شما انتظار دارند شرکت نمی کنید ، به آنها شرکت نکردن خود را اطلاع دهید و به آنها بگوئید که تا اطلاع بعدی در آن جلسه حضور نخواهید یافت . به راستی که با خاتمه تلقی کردن بعضی از تعهدات انرژی بسیار زیادی را آزاد می کنید .
**خود را ببخشید . خود را به خاطر عهد شکنی های گذشته سرزنش نکنید . خود را به خاطر کارهایی که باید می کردید و نکردید ببخشید و در اندیشه عهد شکنی های آینده هم نروید .
با توجه به سه دلیل عمده مسبب عهد شکنی می توانید شرایط را برای وفای به عهد بیشتر خود فراهم آورید . این سه دلیل عبارتند از :
** تایید و تصدیق . نگران تأیید نشدن از سوی دیگران هستیم و به همین دلیل برخلاف میل خود تن به تعهد می دهیم . اشکال کار در این است که در این فرایند خود تأییدی را از دست می دهیم که معامله چندان منصفانه ای نیست .
** راحتی . کنار گذاشتن قول و قرار و تعهد راحتتر است . اما این احساس راحتی کاذب است . مثلا اگر قصد وزن کم کردن دارید و به نظر می رسد که پیمان شکنی راحت تر است و بنابراین سراغ کیک می روید و تعدادی از آن را نوش جان می کنید ، ناراحتی بعد از خوردن کیک احتمالا از راحتی خوردن آن بیشتر است .
** تمرد و سرکشی . زیر پا گذاشتن قول و قرار به منظور تمرد مورد دیگری است که اغلب مشاهده می شود . متمردها اغلب در رویارویی با مقامات مسئول و اولتیماتوم ها احساس سرکشی می کنند . متأسفانه تمرد از توصیه های پزشکان می تواند بسیار خطرناک و مهلک باشد .
پایبندی به قول و قرارها ، راه خوبی برای اطلاع از نیاز به تصدیق دیگران و چگونگی جایگزین کردن آن با تایید خویشتن است تا با آزادی بیشتری بتوانید از تمرد خود به خود به همکاری آگاهانه و داوطلبانه برسید.
انسان، آفریده ای است که به سبب جنبه خلقی، نیازمند خوراک و تغذیه برای بقا و رشد است. غذا خوردن به معنای از گلو فرو دادن و بلعیدن، آدابی دارد تا غذا بتواند تأثیرات مطلوب و سازنده خود را به جا بگذارد. از این رو در آیات قرآنی به ابعاد این مسأله پرداخته شده است. به ویژه آن که غذا، تأثیرات شگرفی در جان و روان آدمی به جا می گذارد و شخصیت و شاکله آدمی را شکل می بخشد.
در این راستا برخی از روان شناسان می گویند شما نوع غذا و شیوه خوردن آن را بگویید تا شخصیت شما را به طور کامل تشریح کنند. در فرهنگ اسلامی به این نکته توجه داده می شود که غذا شخصیت آدمی را از آن رو تحت تأثیر قرار می دهد که غذا و لقمه ای که انسان می خورد در یک فرآیند پیچیده به خون تبدیل و تغییر ماهیت می دهد و همین خون است که در همه وجود خلقی آدمی جریان می یابد و در مغز و قلب اندیشه و تفکرات وی را شکل می دهد. از این رو در بینش و نگرش و گرایش های آدمی نقش مهمی را ایفا می کند.به نظر دانشمندان اسلامی لقمه حلال، کردار نیک را می سازد و لقمه حرام پندار زشت و کردار زشت را به همراه خود دارد. ب
ه سبب همین تأثیرات شگرف و بنیادین است که بخش مهمی از آموزه های قرآنی و نبوی به حوزه خوردنی ها تعلق دارد و درباره احکام و آداب خوردن تا خوردنی های حرام و حلال سخن های دقیق و کامل و جامعی بیان شده که در زیر فهرستی جامع از آیات یادشده آمده است:
1-فقط از پاکیها بخورید.(بقره/57)
{کلوا من طیبات ما رزقناکم }
2-بخورید ولی فساد روی زمین نکنید.(بقره/60)
{کلوا واشربوا من رزق الله و لا تعثوا فی الارض مفسدین}
3-بخورید ولی پیروی از شیطان نکنید.( بقره /168)
{کلوا مما فی الرض حلالا طیبا و لا تتبعوا خطوات الشیطان}
4- بخورید و شکر کنید.( بقره/172)
{کلوا من طیبات ما رزقناکم واشکروا للله}
5- از پاک و حلال خدا بخورید ( مائده/ 88)
{ و کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا }
6-بخورید ولی اسراف نکنید. (اعراف/ 31)
{کلوا واشربوا ولا تسرفوا }
7- بخورید و بگوئید حطه (اعراف/161)
{ کلوا منها حیث شئتم و قولوا حطه} .
8- بخورید و به حیوانات هم بدهید(طه/54)
{کـُلـُوا وَارعــَواا َنـعـَامـَکـُم}
9-بخورید ولی ظلم نکنید (طه/ 81)
{ کلوا من الطیبات ما رزقناکم ولا تطغوا فیه }.
10-بخورید و عمل صالح انجام دهید.(مومنون /51)
{ کلوا من الطیبات واعملوا صالحا }
11-بخورید و بنوشید وبدانید چه میکنید.(طور/19)
{ کلوا واشربوا هنیئا به ما کنتم تعملون }
12-بخورید از آنچه بر آن ذکر خدا رفته است.(انعام /118چ)
{ فکلوا مما ذکر اسم الله علیه }
13- بخورید از حلال و پاک و تقوی پیشه کنید.( انفال /69 )
{ فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا و اتقوا الله}
14- ربا نخورید(عمران/130)
{ لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفة }
13-بخورید ولی مال یتیم نخورید(نساء /10)
{ ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انمایاکلون فی بطونهم نارا }
16-اموال را با باطل مخلوط نکنید(نساء /29)
{یا ایها الذین امنوا لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل}
17- { مال مردم را به ناحق نخورید } (نساء/161)
{ واخذهم الربوا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس با الباطل و}.
18- { نخورید از حیوانی که در زمان ذبح آن ؛ نام خدا برده نشده است } (انعام / 121)
{ ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم الله علیه }
19- { از دریا و ماهیهای آن استفاده کنید } (فاطر/12)
{... وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ فیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ}
20-از دانه و نباتات بخورید(یس/33)
{ وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ }
و این زمین مرده برای آنان نشانهای [آشکار بر اینکه ما مردگان را در قیامت زنده میکنیم] میباشد که آن را زنده کردیم و از آن دانه بیرون میآوریم که از آن میخورند،
21-اگر بخورید و شکر بجا نیاورید سیلی خواهید خورد(سبأ /61)
{فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَواتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَیْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ}
ولی [آنان از سپاس گزاری در برابر نعمت، و از فرمانها او و دعوت پیامبرشان] روی گرداندند، در نتیجه سیل [ویرانگر] «عرم» را بر ضد آنان جاری کردیم [که دو باغ آباد راست و چپ منطقه را نابود کرد]، و ما آن دو باغ پر حاصلشتان را به دو باغستانی تبدیل کردیم که دارای میوههایی تلخ و درخت شوره گز و چیزی اندک از درخت سدر بودند!!
22- و هر که تهیدست است به اندازه متعارف بخورد(نساء/6)
{وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوف}
و هر که تهیدست است به اندازه متعارف مصرف نماید.
23- ازمیوه ها بخوریدو زکات آن نرا به فقرا هم بدهید( انعام/141)
{کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ }
از میوههای آنها هنگامی که میوه داد بخورید، و حقِّ [الهیِ] آن را روز دروکردنش [که به تهیدستان اختصاص داده شده] بپردازید، و از اسراف [در خوردن وخرج کردن] بپرهیزید، که قطعاً خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.
24-از حیوانت با عظمت و پر قدرت ( گاو و شتر و شتر مرغ و اهو و بز کوهی ...) سوار شوید و از گوشتشان بخورید. (یس/71)
{وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُمْ وَ مِنْها یَأْکُلُونَ }
و چهارپایان را برای آنان رام کردیم که برخی از آنها مرکب سواری آنان هستند و از [گوشت] برخی از آنها میخورند .
25-از حیوانت حلال گوشت استفاده کنید و از گوشتشان نیز بخورید(غافر/79 )
{اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ}
خداست که چهارپایان را برای شما پدید آورد تا بر بعضی از آنها سوار شوید، و از [گوشت] بعضی از آنها بخورید.
26-از میوهها بخورید( زخرف/73)
{لَکُمْ فیها فاکِهَةٌ کَثیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ }.
الطاف خداوند در مورد خوراکیها
1-- { خداوند حیوانت را خلق فرمود تا از گوشت و پوست و سواری از آنها بهره برداری کنید(نحل / 5)
{وَ الْأَنْعامَ خلقها لَکُمْ فیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ }
ودامها را که برای شما در آنها [وسیله] گرمی و سودهاست آفرید، و از [محصولات لبنی و گوشتی] شان میخورید.
2-خداوند دریا را برای شما خلق فرمود تا از ان بخورید و استفاده ببرید( نحل /14)
{وَ هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ }
و اوست که دریا را رام و مسخّر کرد تا از آن گوشت تازه بخورید، و زینتی را که میپوشید از آن بیرون آورید.
3- از همه میوه های درختان بخورید. (نحل/69 )
{ثُمَّ کُلی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ}
آن گاه از همه محصولات و میوهها بخور، پس در راههای پروردگارت که برای تو هموار شده [به سوی کندو] برو از شکم آنها [شهدی] نوشیدنی با رنگهای گوناگون بیرون میآید که در آن درمانی برای مردم است. قطعاً در این [حقیقت] نشانهای [بر قدرت، لطف و رحمت خدا] ست برای مردمی که میاندیشند.
4- باغات و میوه های ان را برای شما خلق فرمود.(م?منون/ 19 )
{فَأَنْشَأْنا لَکُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخیلٍ وَ أَعْنابٍ لَکُمْ فیها فَواکِهُ کَثیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ}
پس به وسیله آن برای شما باغهایی از درختان خرما و انگور پدید آوردیم که برای شما در آنها میوههای فراوانی است [که از فروش آنها زندگی خود را اداره میکنید] و [نیز] از آنها میخورید.
5- روغن را برای شما خلق فرمود(م?منون/ 20)
{ وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَیْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآکِلینَ }
و [به وسیله آن] درختی را که از طور سینا بیرون میآید [پدید آوردیم] که برای خورندگان، روغن و نان خورشی میرویاند.
6- { شیر و گوشت چهارپایان را برای شما خلق فرمود (نحل/66 )
{وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ }
و بیتردید برای شما در دامها عبرتی است، [عبرت در اینکه] از درون شکم آنان از میان علفهای هضم شده وخون شیری خالص و گوارا به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گواراست.
(21مومنون){وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمَّا فی بُطُونِها وَ لَکُمْ فیها مَنافِعُ کَثیرَةٌ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ} و به یقین برای شما در دامها عبرتی است، از شیری که در شکم آنهاست به شما مینوشانیم، و در آنها برای شما سودهای فراوانی است، و از [گوشت] آنها [نیز] میخورید.
8-خداوند چشمه های جاری را برای ما خلق فرموده است(سجده /27)
{أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ}
آیا ندانستهاند که ما آب را به سوی زمین بیگیاه میرانیم و به وسیله آن زراعتی را بیرون میآوریم که دامهایشان و خودشان از آن میخورند؟ پس آیا [آثار رحمت خدا را] نمیبینند؟
9-از دست رنج کار خود بخورید(یس/ 35)
{لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ }
تا از میوه آن و آنچه دستهایشان به عمل میآورد [مانند شیره، کشمش، شربت و...] بخورند، آیا سپاس گزاری نمیکنند؟
چادر مشکی تور دورزی شده ی زیبایی رو سرم کرد و دستام رو گرفت و با هم حرکت کردیم . این اولین باری بود که چادر مشکی سرم می کردم و دوست داشتم مدام خودم را در آینه نگاه کنم . در راه مادرم مثل همیشه مهربان و صبور برایم قصه می گفت ، قصه هایی که بعد ها خوب درک کردم افسانه نیست واقعیت است هرچقدر هم که تلخ باشد.
مادرم اولین کسی بود که برایم از عاشورا گفت ، با همان زبان کودکانه ای که قشنگ ترین قصه های دنیا را می گفت. هنوز هم وقتی این ماه شروع می شود ناخودآگاه لباس مشکی ام را به تن می کنم . هنوز هم صدای طبل و بوی اسپند مرا می برد به روزهایی که کودکانه حسین (ع)را دوست داشتم.
یکی از وظایف مهم خانواده انتقال ارزش ها به فرزندان است. ما فقط وظیفه ی نگهداری و تغذیه و پوشاک فرزندانمان را نداریم. مهم ترین چیزی که باید فرزندمان را با آن آشنا کنیم ارزش های دینی است و گل سر سبد این ارزش ها ،شناخت و در قدم بعد محبت اهل بیت علیهم السلام می باشد.
پیامبر ما فرمودند : فرزندان خود را بر اساس سه صفت تربیت کنید : دوستی پیامبرتان ،انتقال محبت اهل بیت ع و قرائت قرآن
اما اول باید بدانیم محبت اهل بیت ع چیست تا بتوانیم آنرا به فرزندانمان نیز بیاموزیم.
محبت یعنی : دوستی همراه با عمل به دستورات و علاقه به ایجاد شباهت بین زندگی خودمان و آن بزرگواران.
این خیلی مهم است که فرزندان ما بدانند عشق و محبت اهل بیت ادعایی نیست که بتوان ده روز انرا بیان کرد و 355روز اصلا به آن کاری نداشت.
شیعه بودن و دوست داشتن اهل بیتع با خود مسئولیت به همراه دارد و این موضوعی است که فرزندان ما می آموزند اما نه از حرف های ما بلکه از عمل ما و نحوه ی زندگی مان.
وقتی پسر یا دخترمان می بیند که پدر یا مادرش برای اهل بیت سیاه می پوشد و به مجلس عزاداری می رود اما در زندگی روزمره اش سخنان و نحوه ی زندگی این بزرگواران هیچ تاثیری ندارد ، او هم در خوشبینانه ترین حالت چون والدین خود رفتار می کند اما اگر بر عکس آنرا ببیند و در طول زندگی متوجه شود که والدینش زندگی آن عزیزان را سر مشق قرار می دهند و کلام انان را می خوانند و سعی می کنند به آن عمل کنند ، آنوقت خودش هم سعی می کند چنین باشد.
اما پدر و مادر جز التزام رفتاری به احادیث امامان کارهای ملموس دیگری هم باید انجام دهند تا فرزندانشان به اهل بیت علاقه مند شودند :
بیان روایت ها و داستانهای زیبا از زندگی آن بزرگواران متناسب با سن فرزند در قالب داستان و شعر و غیره:
این نکته ی مهمی است و می تواند بسیار تاثیر گذار باشد . برخی داستان های کودکی مان را هنوز به یاد داریم و آن زمان برای مان خیلی تحت تاثیر آن قرار گرفته بودیم . اگر روایت های زیبا از زندگی پیامبر و امامان را با زبانی شیرین بیان کنیم می تواند یک عمر در قلب کودکمان حک شود.
پدر بزرگ من همیشه قصه ای می گفت که پیامبر بزرگی در راه رفتن به مسجد برای خواندن نماز بود که بچه ها در کوچه از او خواستند تا بیاید و با آن ها بازی کند و او با آنکه دیرش شده بود ، پذیرفت البته پدر بزرگ من با آب و تاب زیادی این موضوع را برایم تعریف می کرد و من آنزمان احساس می کردم چقدر آن پیامبری که همبازی بچه هاست را دوست دارم....
تغییر رنگ و بوی خانه با رسیدن به ایام شهادت و ولادت آن بزرگواران: البته شاید بهتر باشد وقتی بچه ها سن و سال کم تری دارند ایام ولادت را پر رنگ تر کنیم . خانه را تزیین کنیم ، خوراکی هایی که دوست دارند ،خریداری کنیم ، با آنها بازی های محبوب شان را انجام دهیم و در بین انجام این کارها راجع به آن بزرگوار صحبت کنیم.این خیلی خوب است که پدر خانواده شب های ولادت با جعبه ی شیرینی به خانه بیاید .
برای ایام شهادتی چون عاشورا نیز می توانیم پرچم سیاهی در خانه بزنیم ، با فرزند مان به عزاداری برویم و در حد فهم او برایش توضیح دهیم که چرا این روزها حال و هوای شهرمان تغییر کرده است.
اما چند نکته را باید مد نظر داشته باشیم
مراقب باشیم که در رفتن به مراسم عزاداری زیادی روی نکنیم تا فرزندمان خسته شود .اگر برخی مراسم را هم دوست داریم به تنهایی برویم بهتر است در آن نیز زیاده روی نکرده تا فرزندمان بیش از حد نبود ما را حس نکنند.
اگر فرزندمان نوجوان است می توانیم کتاب مناسبی درباره ی وقایع عاشورا را خریداری کنیم و با خانواده دور هم جمع شویم و هر شب بخشی از آنرا بخوانیم. در این صورت هم فرزند ما با مسائل کربلا بدون تحریف و خرافات آشنا می شود و هم این با هم بودن اعضای خانواده خاطره ی خوبی از این ایام در قلبش به جای می گذارد.
بعضی مراسم در برخی هیئت ها مخصوص کودکان یا نوجوانان برگزار می شود که شرکت فرزند شما در آن جمع می تواند بسیار مفید باشد. اصلا چطور است امسال خودتان یک هیئت کوچک در خانه به پا کنید و از تمام آشنایانی که بچه های همسن فرزند شما دارند بخواهید تا فرزندشان را بیاورند.ممکن است جمعیت 10 الی 15 نفر بشود.
یکی از والدین هم می تواند به زبان کودکانه برای بچه ها از امام حسین (ع) بگوید و بچه ها عزاداری زیبایی کنار هم سن و سالان خود داشته باشند و یک نذری خوشمزه با دستپخت مادر خانه بخورند. مطمئن باشید این مجلس می تواند تاثیر زیادی بر فرزندان شما داشته باشد. هدفمان را باید این قرار دهیم که در کنار بیان مصائب عاشورا ، فرزندمان را به این ایام و عزاداری علاقه مند کنیم.
البته بردن فرزندان به هیئت های معمول و مورد علاقه ی خودمان مانعی ندارد و چه بسا خوب هم باشد اما اعتدال را با توجه به شرایط سنی آنها دعایت کنیم.
یکی دیگر از راه های علاقه مند کردن فرزندان به ائمه ، بردن آنها به زیارت است.
می توانیم یک سفر خوب و مفرح به یک شهر زیارتی داشته باشیم و آنجا حواسمان به تفریح بچه ها هم باشد . مواقعی که همراهشان به زیارت می رویم باید سعی کنیم خوش اخلاق تر از همیشه باشیم . راجع به آن امام اطلاعات کامل و در حد فهمی به فرزندمان بدهیم. می توانیم یک کتاب در این باره به آنها بدهیم . از فرزندان بزرگ تر بخواهیم آنرا بخوانند و در پایان سفر به سوالات پاسخ دهند و جایزه ای که دوست داند را برای شان بخریم .فرزندان کوچک تر هم می توانند با رنگ آمیزی کتابی در خصوص آن امام بزرگوار در این مسابقه شرکت کنند.
اما فراموش نکنیم اگر زندگی مان رنگ حسینی نگیرد و اگر دستورات آنان را در زندگی پیاده نکنیم ، نمی توانیم توقع داشته باشیم فرزندی حسینی داشته باشیم.
مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیر خود به نکته مهمی اشاره کردند که پس از آن مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان قرار گرفت و این مسئله چیزی نبود جز سبک زندگی ایرانی.
آیت الله خامنهای در دیداری که با جوانان استان خراسان شمالی داشتند، در تشریح مفهوم سبک و فرهنگ زندگی، به مسائلی نظیر خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیطهای مختلف، اشاره کردند و افزودند: در واقع سبک زندگی به همه مسائلی بر میگردد که متن زندگی انسان را شکل میدهند. در این مطلب میخواهیم سبک زندگی و تغییر آن را که مد نظر رهبری معظم است مورد بررسی و بازبینی قرار دهیم.
ایشان در ترسیم چگونگی شکل گیری سبک و شیوه زندگی اظهار داشتند: فرهنگ زندگی، متأثر از تفسیر ما از زندگی است و هر هدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه میآورد. در بحث سبک و فرهنگ زندگی، اسلام عزیز همه نیازهای انسان را برآورده میسازد و دانشوران حوزه و دانشگاه باید علاوه بر تلاش در فقه و حقوق، در بحث اخلاق اسلامی و عقل و سلوک عملی اسلام نیز کارهای متراکم و با کیفیت انجام دهند تا نتایج این تلاشها مبنای برنامه ریزی و تعالیم نسلها قرار گیرد.
یکی از مواردی که رهبری در موضوع سبک زندگی به آن اشاره داشتند، پرهیز کامل از تقلید از سبک و سلوک زندگی در تمدن غربی بود. اتفاقی که در سالهای اخیر به دلیل گسترش رسانههایی چون اینترنت و شبکههای فارسی زبان ماهواره افتاده، القای فرهنگی آن ورآ بی است که نه تنها هیچ ارتباطی به ارزشهای ایرانی و اسلامی کشور ما ندارد، بلکه در تضاد با بنیانهای عرفی ما قرار دارد. این القائات فرهنگی در ادامه باعث شده است مردم که دارای ریشههای سنتی هستند با فرهنگی جدید روبرو شوند و این تضاد فرهنگها آسیبهای اجتماعی و خانوادگی بسیاری را برایشان به دنبال داشته باشد.
اتفاقی که در سالهای اخیر به دلیل گسترش رسانههایی چون اینترنت و شبکههای فارسی زبان ماهواره افتاده، القای فرهنگی آن ورآ بی است که نه تنها هیچ ارتباطی به ارزشهای ایرانی و اسلامی کشور ما ندارد، بلکه در تضاد با بنیانهای عرفی ما قرار دارد
پرهیز از سطحی گرایی و تحجر از دیگر زوایای سخنان رهبری بود. این در حالی است که تحجر و برخوردهای سلیقهای در سالهای اخیر به خصوص در ارتباط با جوانان، این نسل را با نوعی سرخوردگی و ناامیدی و بی اعتمادی نسبت به مسئولین مواجه کرده است و در ادامه منجر شده جوانان ما در تجسم رویاهای خود به آن ور آبها چشم بدوزند و مدینه فاضله خود را در جایی غیر از وطن خودشان بجویند.
رعایت نشدن حقوق متقابل در روابط اجتماعی از دیگر م?لفه هایی است که متأسفانه در سبک زندگی اجتماعی ایرانیها بسیار به چشم میخورد. این روزها در محیطهای اجتماعی و شغلی، تنها چیزی که وجود ندارد رعایت حقوق دیگران است و در این میان هر کس به فکر این است که با برداشتن کلاه دیگری، منافع خود را برآورده کند. در محیطهای کاری این روزها، همه به دنبال این هستند که بدون وجود حتی دلیلی موجه، به اصطلاح زیر آب همکارشان را بزنند و از این طریق بتوانند جا پای خود را در محل کار محکم کنند و دیگری را از کار بی کار. حتی کسانی که در ظاهر ادعای دوستی میکنند در باطن ممکن است بیشتر از دیگران به دنبال تخطئه همکارانشان باشند.
از دیگر مواردی که مقام معظم رهبری در خصوص تغییر سبک زندگی ایرانی به آن اشاره کردند، افزایش طلاق بود. سالها است که آمارهای نجومی طلاق از سوی رسانههای مختلف اعلام میشود و هر روز هم بر تعداد این رخداد بحران زا اضافه میشود بدون اینکه سیاستگزاران روش موثری را در خصوص کاهش آن در پیش گیرند. آخرین آمارها نشان میدهند که از هر 4 ازدواج در تهران یک مورد به طلاق می انجامد این در حالی است که آمار طلاقهای عاطفی هم سر به فلک کشیده و بر اساس آمارهای غیر رسمی از هر سه ازدواج یکی به طلاق عاطفی منتهی میشود که خود پیش زمینهای برای طلاق ثبتی است. اگر این اعداد و ارقام را در کنار آثار مخرب طلاق بر پیکره اجتماع بگذاریم، تازه میفهمیم که چرا جامعه شناسان و آسیب شناسان این قدر از آمارهای صعودی طلاق نگرانند. اما در فرهنگ سنتی و ایران ما طلاق دارای قبح بزرگی بود که در سالهای اخیر با گسترش فرهنگ غرب در کشور به واسطه شبکههای ماهوارهای و اینترنت هر روز از قبحش کاسته میشود و معلوم نیست در آینده این آمارها به کجا خواهد کشید.
در فرهنگ سنتی و ایران ما طلاق دارای قبح بزرگی بود که در سالهای اخیر با گسترش فرهنگ غرب در کشور به واسطه شبکههای ماهوارهای و اینترنت هر روز از قبحش کاسته میشود و معلوم نیست در آینده این آمارها به کجا خواهد کشید
یکی از اتفاقاتی که باعث تغییر سبک زندگی ایرانی در سالهای اخیر شده است، رواج مصرف گرایی است. این روزها مردم بدون اینکه لزومی برای خرید مصرف داشته باشند، خرید میکنند، هر سال مبل و پردههای خودشان را تغییر میدهند، اتومبیل نو میخرند و مدام به دنبال تهیه لباسهای متفاوت و با مارکهای معروف هستند. در حالی که بر اساس آموزههای دینی قناعت است که ارزش محسوب میشود. یکی از دلایلی که مصرف گرایی در سالهای اخیر با این درجه رو به افزایش نهاده است، آگهیهای بازرگانی است که به صورت شبانه روز از سوی شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی و حتی رسانه ملی پخش میشوند و با القائات خود به دنبال این هستند که استفاده از کالاهای خود را نماد خوشبختی و آسایش تلقی کنند و از این طریق نیاز کاذب برای خرید محصولات را در میان مردم سراسر دنیا ایجاد کنند. مردم کشور ما هم در سالهای اخیر با مصرف گرایی افراطی، سبک زندگی اصیل و بومی خود را که بر مبنای قناعت بود کنار گذاشتهاند. مصرفی که افراط در آن فشار زیادی به اقتصاد خانوار میآورد و برخی تنها برای چشم و هم چشمی مجبور میشوند به هر روشی متوسل شوند تا بتوانند پیروز رقابت مصرفی شوند و اگر نتوانند هزینههای مصرف افراطیشان را به دست آوردند، دچار سرخوردگی اجتماعی میشوند.
م?لفههای سبک ایرانی که غربیها تمام تلاش خود را برای تغییرشان به کارگرفته اند، موارد بسیاری دارد که در مطالب بعدی به بررسی سایر جوانب آن خواهیم پرداخت.
دلیلش ساده است. چون خیلی از دغدغهها برای نخستین بار بعد از آنکه دوران نامزدی تمام میشود و زوجها با هم در یک خانه زندگی میکنند، خودشان را نشان میدهند. دغدغههایی که ظاهرشان خیلی ساده است، اما در باطن میتوانند مشکلات بزرگی را به وجود بیاورند. یکی از این دغدغهها، که اتفاقا این روزها خیلی هم شایع است، مسئلهی تقسیم وظایف در زندگی خانوادگی است. مشکلی که فقط مخصوص زوجهای جوان نیست و تجربه نشان داده است اگر دست کم گرفته شود، میتواند دردسرهای زیادی را به وجود بیاورد. به همین دلیل باید نصیحت کلیشهای «تا با هم زیر یک سقف زندگی نکنید...» را جدی بگیریم و مهارت تقسیم وظایف را هم بیاموزیم.
زندگی مدرن، مهارت مدرن
شاید یکی از بزرگترین دلایلی که باعث شده خیلی از زوجها اصلاً مهارت تقسیم کار را بلد نباشند، این است که آنها در خانوادههای سنتی پرورش یافتهاند. واقعیت این است که در خانوادههای سنتی، تقسیم کار به شکلی که امروز زوجها به آن نیاز دارند اصلاً وجود ندارد. در میان آنها کاملاً مشخص است که چه کسی باید چه کاری را انجام بدهد. مردها نانآور خانوادهاند و همین نانآور بودن یعنی همهی وظایف بیرون از خانه به عهدهی آنهاست.
البته نانآور بودن به جز این وظایف یک سری امکان را هم در اختیار مرد خانوادهی سنتی قرار میدهد؛ امکاناتی مثل مدیریت بیچونوچرای مسائل مالی خانواده. در این خانوادهها مرد هر جوری که بخواهد مسائل مالی را اداره میکند. خرید و فروش، نقل مکان و همهی تصمیمهایی که نهایتاً منجر به افزایش و کاهش درآمد خانواده میشود بر عهدهی مرد است و همین به مرد خانواده سنتی یک جور قدرت میدهد. در برابر او زن هم عهدهدار همهی مسائلی است که در چهار دیواری خانه اتفاق میافتد؛ یعنی نظافت و پختوپز و تربیت بچهها.
در این شرایط معمولا هیچ مشکلی برای زوجها پیش نمیآید. یعنی هر کدام وظیفهی خودشان را میدانند و آن را انجام میدهند. اگر هم کاری روی زمین بماند، معلوم است که مسئول آن چه کسی است. اما وقتی مدل خانواده کاملاً سنتی نباشد، تازه مشکلات شروع میشود و تقسیم وظایف هم یکی از دغدغههای اساسی زوجها میشود؛ دغدغهی زوجهایی که زندگیشان شکلی مدرنتر دارد و نمیشود به آن سادگی کارها و مسئولیتها را به دو دستهی بیرون و داخل منزل تقسیم کرد؛ زوجهایی که هر دوشان بیرون از خانه کار میکنند و الگوی مشخص و مناسبی برای این مدل از زندگی ندارند.
شما به تقسیم وظایف احتیاج دارید
حالا خیلی وقت است زنها پا به پای مردها بیرون از خانه کار میکنند. بیرون از خانه کار کردن هم یعنی به عهده گرفتن بخشی از مسائل مالی. یعنی یک زن همانند مرد خانواده دغدغهی وام و قسط و خرج و مخارج زندگی را دارد و برای حل کردن مشکلات مالی به همسرش کمک میکند. تا اینجای کار مشکلی نیست و مسئله درست از آنجایی شروع میشود که این زن شاغل بنا بر الگوهای سنتی باید همهی وظایف یک زن خانهدار را هم انجام بدهد. وظایفی که مجموع آنها در حد یک شغل تمام وقت، وقتگیر و خستهکننده است و باعث میشود زنهای شاغل- خانهدار در حد یک آدم دو شغله برای انجام وظایفشان انرژی صرف کنند.
از طرفی مردها هم باز بر حسب همان الگوهای سنتی عادت ندارند در کارهای داخل خانه کمک کنند و این نداشتن الگو باعث به وجود آمدن مشکل میشود. نکتهی مهم هم اینجاست که با وجود این مشکلات، زندگی نظم و ترتیب عادی و لازم خودش را از دست میدهد و همین عدم مدیریت کارها و روی زمین ماندنشان باعث سست شدن روابط خانوادگی، ناراحتی بین زوجها و حتی به وجود آمدن مشکلات در تربیت فرزندان خانواده و رسیدگی به امور درسی و کاریشان میشود.
یک خانم در هر سن و شرایطی که باشد انرژی مشخصی دارد و مطمئنا نمیتواند از پس کارهای بیرون از خانه و داخل خانه به طور همزمان برآید. از طرفی دیگر مرد خانه هم به خاطر کار روزانه به خانهای منظم احتیاج دارد که در آن آرامش کافی را داشته باشد و در خانهای که تقسیم وظایف به صورت دقیق و مشخص انجام نشده باشد، این آرامش پیدا نمیشود. مشکلی که اسمش کوچک است اما وقتی درگیر آن باشید، متوجه میشوید که خیلی هم بزرگ است.
موازنهی قدرت
تقسیم کاری که در خانواده انجام میشود در نهایت نشان میدهد چه کسی قدرت بیشتری را در اختیار دارد. اما به هر حال تقسیم کار یعنی موازنه در قدرت طرفین. حالا در خانوادههایی که قدرت فقط در دست یکی از زوجین است و دیگری نقش قدرتمندی ندارد، معمولا مشکلاتی مثل عدم رضایت ارتباطی زن و شوهر، استرس، کاهش صداقت بین زوجین به چشم میخورد. نکتهی جالب هم این است که در این شرایط طرف قدرتمند هم احساس رضایت نمیکند.
به طور مثال مردی که در ظاهر قدرتمند است و در خانه هیچ وظیفهای را بنا بر قدرتی که دارد به عهده نمیگیرد، نمیتواند مرد راضی و خوشحالی باشد. چون این مرد باید با یک زن که میزان اعتماد به نفسش به شکل آشکاری پایین است و استرس زیادی دارد و از وضعیتش هم راضی نیست، زندگی کند.
مردهایی که نمیدانند چرا زنشان به اصطلاح عامیانه مدام نق میزند و غرغر میکند باید حواسشان باشد. یکی از دلایل نقنقو شدن همسرشان شوهر است که در مواقع لزوم به آنان قدرت و اختیار کافی را نداده و حالا حرفهای این زنها در غالب نقنق بروز کرده است. در مقابل این شرایط در خانوادهای که هر کس بنا به انرژی و شرایطش کار میکند و مرد و زن قدرت نسبتاً برابری (قدرت عیناً برابر وجود ندارد) دارند، صمیمیت، رضایتمندی و صداقت بیشتری در جریان است.
راهکارهایی برای تقسیم عادلانه وظایف
اگر زوجها این واقعیت را قبول کنند که زندگی امروزی را نمیتوان به شیوه سنتی اداره کرد نیمی از مشکلات حل میشود. یعنی یک زوج به این نتیجه برسند که برای انجام کارهای خانهشان باید با هم هماهنگ باشند. پس از ایجاد این ذهنیت زوجها میتوانند با چند تکنیک ساده کارهایشان را با هم تقسیم کنند. منتها گام اول همان پذیرفتن است.
جنسیت بیمعناست
اگر قرار است تقسیم کار استاندارد داشته باشید، باید جنسیت را فراموش کنید. «من ظرف نمیشورم»، «من بانک نمیروم»، «من جارو نمیکشم» و «من خرید نمیکنم» فقط مشکل را بزرگتر میکند. با توجه به شرایطی که هر زوج دارد باید حواسشان باشد، ممکن است در تقسیم کار مجبور شوند کارهایی را انجام بدهند که مثلا پدر و مادرهایشان انجام نمیدادهاند. همان کارهایی که تا حالا در تقسیمبندی دوگانهی بیرون و داخل خانه جا میگرفتند. در تقسیم کار ممکن است یک خانم مجبور شود ساعتها در صف بانک بماند یا برای رفتوآمد بچهها چند ساعت رانندگی کند و یک آقا هم مجبور باشد ظرف بشوید یا غذا بپزد.
کار تیمی انجام دهید
برای اغلب زوجها کار تیمی از کار تنهایی لذتبخشتر است. دلیلش هم این است که وقتی دو نفر با هم مشغول انجام کاری میشوند، در کنار کار کردن با یکدیگر حرف میزنند و در نهایت به جز کار کردن کلی هم با هم صحبت کردهاند و اینطوری زمان برایشان زودتر میگذرد. این کار تیمی کردن فقط محدود به زوجها هم نمیشود.
زمانی که لازم است بچهها هم بخشی از وظایف را به عهده بگیرند این کار تیمی حسابی جواب میدهد. مثلاً به جای اینکه به بچهتان بگویید برو اتاقت را تمیز کن، میتوانید بگویید بیا با هم برویم و اتاقت را تمیز کنیم. یا وقتی قرار است خانهتکانی کنید، کارهایتان را دستهبندی کنید و هر بخش را با هم انجام بدهید.
شراکت کنید
ازدواج شراکت است. قبول کردن این اصل باعث میشود در تقسیم کار منصف باشید و نخواهید همهی بار را روی دوش طرف مقابلتان بگذارید. حواستان باشد هدف انجام کارهای خانوادهای است که در آن زندگی میکنید. زرنگی کردن در این مواقع فقط به ضرر زرنگها تمام میشود و پروژهی تقسیم وظایف هم شکست میخورد.
با هم حرف بزنید
جلسات هفتگی و ماهانه خیلی میتوانند به بهبود روند تقسیم وظایف کمک کنند. اولین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که سعی کنید هر کدام کارهایی را که بیشتر دوست دارید، انجام بدهید. حواستان هم باشد برای طرف مقابلتان کارهایی را که به علاقمندیهایش نزدیکتر است، انتخاب کنید. آدمها وقتی کاری را دوست دارند آن را با انرژی بیشتری انجام میدهند. برای اینکه بفهمید تقسیم کارتان درست بوده، میتوانید با هم دربارهی کارهایتان حرف بزنید و حتی بعضی از مسئولیتهایتان رابا هم عوض کنید. این قانونی که برای خودتان گذاشتهاید، داخلی است و هر وقت بخواهید میتوانید تغییرش دهید. مطمئن باشید جابهجا کردن کارها در بسیاری از موارد باعث بهبود روند کار میشود.