سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بعضی وقت‌ها بر حسب عادت یا نادانسته غذاهایی می‌خوریم که خواب شبانه را مختل می‌کند درحالی‌که می‌شود با تغذیه‌ی مناسب خواب راحت‌تری هم تجربه کرد.

بی خوابی

حتماً این حرف‌ها به گوش شما هم آشناست: «شب‌ها چای و قهوه نخور راحت بخواب»، «شام خوردن مانع خواب راحت می‌شود»، «شب‌ها مواد غذایی نشاسته‌ای نخور» و غیره.

اگر شما هم شب‌ها این دنده و آن دنده می‌شوید و به سختی خواب به چشمانتان می‌آید حتماً در به در دنبال یک راه حل مناسب برای مشکل‌تان می‌گردید. بی‌خوابی و بد خوابی شبانه می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد.

استرس، فشارهای کاری، بد غذا خوردن و غیره. بعضی وقت‌ها بر حسب عادت یا نادانسته غذاهایی می‌خوریم که خواب شبانه را مختل می‌کند درحالی‌که می‌شود با تغذیه‌ی مناسب خواب راحت‌تری هم تجربه کرد. پس، قبل از عوض کردن رختخواب‌ها و بدتر از آن قرص خواب خوردن نگاه دقیق‌تری به بشقاب‌هایتان بیندازید. با ما همراه باشید تا بیشتر در مورد رابطه‌ی تغذیه با خواب راحت بگوییم.

مغز ما در ساعات مختلف شبانه‌روز ترکیبات شیمیایی مختلفی آزاد می‌کند؛ مانند سروتونین، ملاتونین، دوپامین، آندورفین و غیره. نقش این نروترنسمیترها یا ناقل‌های عصبی این است که روی ارگان‌ها و کلا زندگی فیزیولوژی و روحی ما تأثیر می‌گذارند. گاهی این ناقل‌ها می‌توانند باعث افزایش ضربان قلب شوند و تمرکز و هشیاری ما را بالا ببرند. بر عکس گاهی هم می‌تواند باعث کاهش متابولیسم شده و احساس آرامش یا خواب‌آلودگی را بالا ببرند. واقعیت این است که مواد مغذی موجود در مواد غذایی ما روی ترشح یا عدم ترشح این ناقل‌های عصبی تأثیر می‌گذارند. به عنوان مثال کافئین موجود در نوشیدنی‌هایی مانند قهوه، چای و نوشابه‌ها باعث ترشح دوپامین و نورادرنالین می‌شود که این ناقل‌های عصبی را پر جنب و جوش تر می‌کند. تأثیر کافئین تا شش ساعت بعد از مصرف هم روی مغز باقی می‌ماند. برای همین توصیه می‌کنیم اگر بی‌خوابی دارید بعد از ساعت 5 از مصرف قهوه و نوشیدنی‌های کافئین‌دار خودداری کنید.

برای اینکه راحت‌تر به خواب بروید باید مواد غذایی مناسبی انتخاب کنید. یعنی خوردنی‌هایی که باعث ترشح ملاتونین می‌شوند. باید بدانید که به ملاتونین هورمون خواب هم گفته می‌شود.

 

خواب راحت: کربوهیدرات بیشتر، پروتئین کمتر

بدن ما با ترشح تریپتوفان بیشتر می‌تواند خواب راحت و باکیفیتی داشته باشد. تریپتوفان در مواد غذایی مختلفی از جمله موز، شیر، بوقلمون، آناناس، تخم‌مرغ، خرما، آجیل‌ها و کاهو وجود دارد. اما تریپتوفان به تنهایی کافی نیست و باید در کنار آن منیزیم و ویتامین B6 نیز دریافت شود. برای این کار ماهی، گردو، بادام و آب‌های غنی‌شده با مواد معدنی را به مواد غذایی مصرف شده برای ناهار یا شام اضافه کنید. در طول روز دو مربع شکلات سیاه 80 درصد میل کنید. امگا 3 ها نیز مانند منیزیم به بهبود عملکرد مغز کمک می‌کنند. برای همین توصیه می‌کنیم ماهی‌های چرب و روغن کلزا یا روغن دانه‌ی کتان را به برنامه‌ی غذایی‌تان اضافه کنید.

 

شب‌ها بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که مواد غذایی سرشار

از کربوهیدرات‌ها با شاخص گلیسمی پایین را در الویت قرار دهید. باید بدانید که مصرف پروتئین زیاد برای وعده‌ی شام باعث بالا بردن هشیاری مغز شده و شما را بی‌خواب می‌کند. برای همین توصیه می‌کنیم پاستاهای تهیه‌شده از آرد کامل، غلاتی مانند برنج کامل یا نیمه کامل، کینوا، گندم سیاه، بلغور، لوبیا، نخود، عدس، سبزیجات و میوه‌ی تازه را در الویت قرار دهید. چون به کندی جذب می‌شوند و برای همین هم میزان انسولین را به تدریج بالا می‌برند. همین امر هم باعث ایجاد احساس آرامش و خواب‌آلودگی در بدن می‌شود. باید بدانید بدون وجود انسولین، سروتونین نیز سنتز نمی‌شود.

تأثیر کافئین تا شش ساعت بعد از مصرف هم روی مغز باقی می‌ماند. برای

همین توصیه می‌کنیم اگر بی‌خوابی دارید بعد از ساعت 5 از مصرف قهوه

و نوشیدنی‌های کافئین‌دار خودداری کنید

توجه داشته باشید باید مصرف کربوهیدرات‌هایی که شاخص گلیسمی بالایی دارند مانند نان تهیه‌شده از آرد سفید، برنج سفید، غلات تصفیه‌شده یا شیرین، غذاهای چرب، شیرینیجات صنعتی، شیرکاکائو، قند و غیره را محدودتر کنید. به خاطر این که قند خون را به سرعت بالا می‌برد و برای همین هم انسولین تولید می‌شود. تولید سریع انسولین نیز خواب را به هم زده و باعث ذخیره شدن چربی‌ها می‌شود. مصرف گوشت قرمز زیاد نیز برای وعده‌ی شام یکی از عوامل برهم‌زننده‌ی خواب راحت است. به خاطر اینکه حاوی تیروزین است. این اسیدآمینه میزان تریپتوفان را کاسته و باعث تحریک مغز می‌شود.

 

خواب راحت: از پرخوری بپرهیزید

برخی از غذاهایی که می‌خوریم باعث کندشدن کار دستگاه گوارش می‌شوند و دمای بدن را بالا می‌برند. این مسائل هم باعث برهم خوردن خواب شبانه می‌شود. باید بدانید غذاهای تند و همچنین غذاهایی که حاوی اسیدهای چرب اشباع شده‌اند مانند سوسیس و کالباس، پنیر، سس‌ها، غذاهایی سرخ کردنی، گوشت‌های چرب و غیره خواب راحت را از چشمانتان خواهند ربود. برای اینکه معده‌تان بتواند کار خود را به درستی انجام دهد بهتر است شام را دیروقت میل نکنید. باید بین شام و خوابتان حداقل دو ساعتی فاصله باشد.شاید تعجب کنید اگر بگوییم صبحانه هم روی خواب شبانه تأثیر می‌گذارد. بهتر است برای این وعده، نان کامل، پنیر، گردو، بادام، ماست، تخم‌مرغ و نوشیدنی‌هایی مانند شیر سویای سرشار از کلسیم میل کنید.

 

خواب راحت: نقش گیاهان و مکمل‌های غذایی

معمولاً میزان جذب منیزیم خیلی از ما ناکافی است.  استرس و فشارهای روزمره باعث می‌شود که منیزیم بدن از طریق ادرار دفع شود. کمبود این ماده نیز باعث بروز اختلالات خواب می‌شود. برای همین می‌توانید با نظر پزشکتان مکمل منیزیم میل کنید. دوره‌ی مصرف این مکمل‌ها نیز دو ماه یا بیشتر است و بستگی به نیاز بدن شما دارد.

توجه داشته باشید گیاهانی مانند گیاه  گل ساعتی یا گل راعی، سنبل‌الطیب، اسطوخودوس نیز خاصیت آرامش بخشی دارند. گیاهانی مانند زالزالک یا بادرنجبویه نیز ضربان قلب را پایین آورده و باعث هضم راحت تر غذا می‌شوند. هم می‌توانید از جوشانده‌ی این گیاهان استفاده کنید و هم از قرص‌هایی که به صورت آماده در داروخانه‌ها به فروش می‌رسند.

 


  

انسان‌ها در زندگی روزمره خود، رفتارهایی بروز می‌دهند

که بسیاری از آن‌ها عجیب و منحصر به فرد است.

در این مطلب، به بررسی 10 رفتار عجیب و ناخواسته انسان

و دلایل انجام هر یک از آن‌ها می‌پردازیم.

 


گریه
گریه

چقدر عجیب است که غم و اندوه، موجب ریختن آب از چشم‌هایمان می‌شود. در بین تمامی موجودات، تنها ما انسان‌ها هستیم که به دلیل احساساتمان، اشک می‌ریزیم. به گفته محققان، علت این رفتار، علاوه بر ابراز احساس همدردی با اطرافیان، خارج کردن برخی مواد مضر از بدن است.

در واقع، اشک‌ها حاوی مجموعه‌ای از هورمون‌ها و پروتئین‌های ناخوشایند هستند که وقتی بدن احساس غم و اندوه و استرس می‌کند، تولید می‌شوند و به همین دلیل است که پس از یک گریه مفصل، در نتیجه خارج شدن این مواد مضر، احساس تخلیه هیجان می‌کنید.

سکسکه

سکسکه، اسپاسم غیرارادی دیافراگم است که غشای ماهیچه‌ای در قفسه سینه است که در فرآیند تنفس، نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. حال اگر این ماهیچه در اثر وجود غذای زیاد درون معده و یا برعکس، گرسنگی تحریک شود، یک دوره سکسکه اتفاق می‌افتد. سکسکه با وجود آن که آزاردهنده است، برای بدن هیچ فایده‌ای ندارد.

البته برخی محققان معتقدند این رفتار می‌تواند بقایا و آثار یک رفلکس مکشی مربوط به انسان‌های اولیه باشد. در هر حال، این فرآیند برای انسان امروزی بیشتر آزاردهنده است که البته برای رفع آن، راهکارهایی همچون حبس کردن نفس، ترساندن خود، بلعیدن یک قاشق شکر و نوشیدن آب، توصیه می‌شود که البته تمامی این راهکارها از طریق توقف موقت ریتم تنفس عمل می‌کنند.

خواب

ما تقریباً یک سوم زندگی‌مان را در خواب به سر می‌بریم. هیچ انسانی نمی‌تواند بی خوابی را بیش از چند روز تحمل کند و فرآیند خواب، یکی از ناشناخته‌ترین رفتارهای انسان است. خواب باعث تقویت مکانیسم بدن از تولید مواد شیمیایی مورد نیاز برای فعالیت در زمان بیداری تا تنظیم و سازمان‌دهی مجدد نورون‌ها در مغز و سیستم اعصاب می‌شود.

خواب REM با فعالیت بالای نورونی خود که مدت زمان طولانی‌تر را در شب در برمی‌گیرد، در واقع به رشد و توسعه مغز منجر می‌شود. محققان خواب را برای تقویت حافظه و توان یادگیری، حیاتی می‌دانند. خواب همچنین خاطرات را به حافظه طولانی مدت منتقل می‌کند و برای انجام فعالیت‌های فکری روزمره، برای بدن نوعی زمان ریست شدن و استراحت فراهم می‌کند.

مرگ

اگر بخواهیم فنی صحبت کنیم، مرگ یک فعالیت روزمره نیست، اما هر روز در اقصی نقاط جهان رخ می‌دهد. ما می‌میریم چون سلول‌هایمان می‌میرند. گرچه سلول‌ها به دفعات، برای مدت دست کم 70 سال جایگزین می‌شوند، اما قادر به ادامه این فرآیند تا ابد نیستند. درون هر سلول تلومراز در انتهای کروموزوم‌های ما حاوی اطلاعات ژنتیکی است که با هر تقسیم سلولی، کوتاه‌تر می‌شود. تلومراز در ابتدا به حد کافی طولانی است، اما در نهایت، کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود تا این که تمامی اطلاعاتی که در خود دارد، از بین می‌رود و دیگر، سلول‌ها قادر به تقسیم نیستند.

البته دانشمندان سخت در تلاشند تا راه حلی برای افزایش طول عمر پیدا کنند و می‌گویند به زودی قادر به 2 برابر کردن متوسط طول عمر خواهند بود. برخی تصور می‌کنند که مو و ناخن‌ها پس از مرگ به رشد ادامه می‌دهند، در حالی که چنین نیست، در واقع پس از مرگ، بدن خشک شده و موجب جمع شدن پوست می‌شود و در نتیجه قسمت‌هایی از ناخن‌ها و مو که زیر پوست بوده است، نمایان می‌شود و این تصور را ایجاد می‌کند که این قسمت‌ها رشد کرده‌اند.

چشم
دید سه بعدی

آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چشم‌ها چگونه سه بعدی می‌بینند. این در واقع نوعی خطای ذهن است. مغز ما از نوعی ناهمخوانی دوچشمی بهره می‌برد که به معنای تفاوت جزیی بین تصاویر مشاهده شده توسط چشم راست و چپ است. مغز ما از 2 نسخه مخدوش و تحریف شده از یک صحنه برای بازسازی عمق آن استفاده می‌کند.

برای یک شی نمای نزدیک به منظور تصمیم گیری درباره فاصله آن، مغز نقطه تلاقی و همگرایی 2 چشم و یا زاویه‌ای را ثبت می‌کند که چشم‌ها از میان آن، روی جسم تمرکز می‌کنند. در زمان نگاه کردن به اشیا در حین حرکت نیز ما به طور ناخودآگاه، مسافت را از طریق ثبت تفاوت در سرعت نزدیک و دور شدن اجسام برآورد می‌کنیم.

سرخ شدن چهره

واکنش قرمز شدن گونه‌ها، در واقع یک پاسخ مشترک بین تمامی انسان در قبال توجه اجتماعی است که در همه رخ می‌دهد و تنها شدت و ضعف آن متفاوت است. به طور معمول، این حالت می‌تواند در زمان ملاقات یک فرد بسیار مهم، تجربه یک حس قوی در یک موقعیت اجتماعی و یا مورد تحسین و تمجید زیاد قرار گرفتن ایجاد شود.

این فرآیند بدین شکل رخ می‌دهد که رگ‌ها در صورت، گشاد و فراخ شده و موجب افزایش جریان خون در ناحیه گونه‌ها و ایجاد نوعی چهره گلگون می‌شود. البته دانشمندان هنوز علت وقوع این فرآیند و عملکرد و فایده آن را نمی‌دانند.

خنده

وقتی یک لطیفه می‌شنوید و یا دچار یک حس بامزه می‌شوید، ناگهان این تمایل در شما ایجاد می‌شود که بارها و بارها با تغییر حالت ماهیچه‌ها، شروع به فریاد زدن کنید. خنده حقیقتاً مکانیسم عجیبی دارد. روان‌شناسان معتقدند این واکنش رفتاری، نوعی سیگنال به دیگران از طریق انتشار احساسات مثبت، کاهش استرس و کمک به انسجام گروهی است. بنا به همین دلایل، برخی حیوانات نیز در حین انجام بازی‌های جمعی، لبخند می‌زنند و می‌خندند.

پلک زدن

این عجیب نیست که پلک می‌زنیم. این فرآیند که یک دهم ثانیه به طول می‌انجامد، ذرات گرد و غبار را پاک و مایعات روغنی را روی کره چشم منتشر می‌کند. اما چیزی که عجیب است آن است که ما متوجه نمی‌شویم که هر 2 تا 10 ثانیه دنیا در تاریکی فرو می‌رود. دانشمندان دریافته‌اند که مغز انسان نوعی توانایی برای نادیده گرفتن خاموشی‌های موقت و لحظه‌ای دارد.

در واقع، عمل پلک زدن، موجب توقف فعالیت در چندین ناحیه از مغز می‌شود که مسئول ردیابی تغییرات محیطی هستند و بدین شکل است که شما جهان اطراف خود را به طور مستمر و بی وقفه مشاهده می‌کنید.

خمیازه کشیدن
خمیازه

برای برخی کافی است که تنها درباره خمیازه مطلبی بخوانند تا شروع به خمیازه کشیدن بکنند. برخی محققان معتقدند که خمیازه مانند خنده، نوعی وسیله برای برقراری ارتباط و کمک به سازمان‌دهی رفتار گروهی است. خمیازه با سرایت از یک فرد به دیگری در واقع نوعی اطلاعات را منتقل می‌کند، به این معنی که «من خسته‌ام» یا «این برنامه کسل کننده است».

این رفتار، در واقع نوعی ابزار ارتباطی انسان‌های نخستین بوده است و با بررسی اسکن‌های مغزی گروهی که خمیازه می‌کشیدند، محققان دریافتند که با خمیازه، الگوهای رفتاری در نواحی از مغز که مرتبط با تقلید است، فعال می‌شود.

خواب رفتن دست و پا

این واکنش در واقع فریاد از خفه شدن است. اگر به دست یا پای شما خون نرسد، به نوعی از کار می‌افتند. اگر شما دست یا پای خود را در وضعیتی قرار دهید که در جریان خون خللی ایجاد شود، اعصاب این ناحیه در اثر سوءتغذیه دچار اختلال در عملکرد می‌شود و در این حالت، شما احساس سوزش، درد یا کرخی در ناحیه محروم از خون می‌کنید چون نورون‌های حسی شما به طور موقت از کار می‌افتند. حس سوزن سوزن شدن نیز در اثر فشار مستمر روی یک عصب ایجاد می‌شود.


  

سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .

 


شیطان

جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه 28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.

 

بهانه ای برای کمک نکردن

در کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آن‌ها گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را سیر می‌کرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)

معنای این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم؛ بنابراین نه فقر آن‌ها و نه غنای ما هیچ‌کدام بی حکمت نیست!!

غافل از اینکه جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزاری را به  جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟[1]

و اگر آنچه آنها می گویند درست است دیگر دلیل نداشت که خداوند در آیات متعدد دستور به انفاق دهد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم)[2] و در مقابل کسانی که انفاق در راه خدا را ترک کرده اند را به شدت تهدید کرده و به آن‌ها وعده عذاب دهد: [ای رسول ما] کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب دردناکی بشارت ده (وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[3].

 

عهدی که با او بسته ایم

در آیات متعدد قرآن کریم سخن از عهدی رفته است میان ما بندگان و خدای متعال؛ مانند این آیه که می فرماید: شما به عهدتان وفا کنید تا من هم به عهد خود وفا کنم (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ )[4]؛ اما این عهد چیست و مفاد آن کدام است ؟!

سوالی است که پاسخ آن را می‌توان در آیات 60 و 61 سوره یس مشاهده کرد.

در این آیات، متن عهده نامه یاد شده آمده که دربردارنده دو بند اساسی است :

بند اول آن، عبادت نکردن شیطان است (أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) و بند دوم آن عبادت کردن خداوند یکتای متعال (أَنِ اعْبُدُونی).

جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزاری را به جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟

باید دقت کرد که در این آیه انسان‌ها از عبادت شیطان نهی شده اند ؛ منظور از عبادت کردن شیطان، اطاعت او در وسوسه ها و دستورهایی است که از او صادر می شود [5]؛ بنابراین «شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی از وسوسه های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا اطاعت از غیر خداوند و کسانی که خداوند دستور به اطاعت از آن‌ها داده است [6] ممنوع است.

 

پیروان شیطان عاقل نیستند

در روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)[7] و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل نیست.

در آیه 130 بقره، قرآن کریم کسانی که از عبادت و بندگی خدا رویگردان شدند را سفیه می خواند: وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ: کسی جز افرادی که خود را به سبک مغزی افکنده اند ، از آئین پاک ابراهیم روی گردان نخواهد شد.

با توجه به آن روایت و این آیه روشن می شود که چرا خداوند متعال در نهی پیروی از شیطان در آیه 62 سوره یس بعد از آنکه دلیل می آورد که او افراد زیادی از شما را گمراه کرد (وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا) می فرماید: پس چرا عقلتان را به کار نمی گیرید؟ (أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)

که این آیه نیز هم سو با مطالب گذشته، پیروی از شیطان را کاری غیر عاقلانه خوانده، برای همین کسانی که از وسوسه های او پیروی می کنند را به تعقل و به کارگیری از نعمت عقل دعوت می نماید.

تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی

شجره زقوم چه درختی است؟

سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود که می فرماید: آیا این نعمت‌های جاویدان و لذت بخش که بهشتیان را با آن پذیرایی می کنند ، بهتر است یا درخت نفرت انگیز زقوم؟! (أَذَلِکَ خَیْرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ)

«شجره» همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید و قرائن نشان می دهد که منظور از آن در اینجا، گیاه است. [8] اما «زقوم»؛

در کتاب لسان العرب آمده است: این ماده در اصل به معنی بلعیدن است. سپس می افزاید : هنگامی که این آیه نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی روید؛ چه کسی از شما معنی زقوم را می داند؟

در آنجا مردی بود از آفریقا؛ او گفت: زقوم در زبان ما آفریقائیان به معنی «کره و خرما» است. ابوجهل برای تمسخر صدا زد: کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم! آنها می خوردند و مسخره می کردند و می گفتند: محمد صلی الله علیه وآله در آخرت، ما را به اینها می ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان شکنی به آن‌ها داد [9] که در آیات بعد می‌خوانیم.

در روایتی امام صادق علیه السلام در تعریف عقل فرمود: عقل آن چیزی است که خداوند رحمان با آن عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید (مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ)و چون مسیر عبادتِ خدا، غیر از مسیر عبادت و پیروی از شیطان است؛ بنابراین آنکه خدا را عبادت نکرد و پیرو شیطان بود ، از عقل بهره ای نبرد و عاقل نیست

در آیات بعد، قرآن کریم به برخی ویژگی‌های این گیاه می پردازد که آن‌ها مایه عذاب و رنج بودن آن برای ظالمان است (إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ).

سپس می‌افزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می روید (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ) و بعد می فرماید: شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است (طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُ?ُوسُ الشَّیَاطِینِ).

تشبیه شکوفه های آن گیاه جهنمی به سرهای شیاطین برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد ، در ذهن خود برای آن قیافه ای زشت و وحشتناک ترسیم می کند و به هر چه علاقه مند است برای آن قیافه ای زیبا و دوست داشتنی.

برای همین در عکس‌هایی که مردم برای فرشتگان می کشند زیباترین چهره ها را ترسیم می کنند و برای شیاطین و دیوان بدترین چهره ها را، در حالی که نه فرشته را دیده اند و نه دیو را.

در تعبیرات روزمره نیز بسیار دیده می شود که می گویند: فلان کس مانند جن است؛ یا قیافه اش مثل دیو است! این‌ها همه تشبیهاتی است بر اساس تصورات ذهنی انسان‌ها از مفاهیم مختلف که ادبیات قرآن هم در بیش‌تر موارد منطبق با همین ادبیات عامیانه است. [10]

آخرین نکته ای که در این آیات درباره گیاه زقوم بیان شده است پرشدن شکم ظالمان مغرور از آن است (فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِ?ُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ). 


  

افرادی که خیلی اهل بدگویی و حرف زدن پشت سر

دیگران هستند، معمولاً دوست دارند که تعداد بیشتری

را با خودشان همراه کنند. آن‌ها از این که افراد بیشتری

در بحث‌ها و حرف‌هایشان شرکت کنند، احساس بهتری خواهند داشت!

 


بدگویی

همه ما خلق و خوی خاصی داریم. گاهی تند می‌شویم و زمانی آرام هستیم. بعضی وقت‌ها دلمان می‌گیرد و توی فکر و خیال، غوطه می‌خوریم و گاهی، آن‌چنان شادیم که دوست و غریبه را به حیرت وامی‌داریم.

ما می‌توانیم تا حد زیادی خود، خواسته‌ها و حواسمان را کنترل کنیم، اما آنچه از سوی دوست و آشنا و بیگانه به ما می‌رسد، ممکن است آزرده‌مان کند، جراحتی بر دلمان بنشاند یا مایه سرور و شادی‌مان شود. پس لازم است در زندگی روزمره که هر کدام از ما با سلایق و علایق مختلف و متضادی روبه‌رو می‌شویم، سد مطمئنی در برابر آنچه به سویمان روانه می‌شود بنا کنیم تا کمتر صدمه ببینیم و کمتر در آستانه عصبیت و هیجان‌ها قرار گیریم. برای این منظور باید بتوانیم روابطمان را مدیریت کنیم. باید از آن‌هایی که رابطه‌هاشان به ما ضرر می‌رساند دوری گزینیم و به آن‌ها که ما را به کمال‌ می‌رسانند، تمایل بیشتری نشان دهیم.

از میان همه خوب و بدهای خلق‌وخوی انسان‌ها، امروز در مورد رفتاری با عنوان «رفتار خاله‌زنکی» و چگونگی مواجهه با آن، قدری کنکاش می‌کنیم.

حرف‌هایی که اتاق به اتاق می‌رود

چه کسی گفته افرادی که دوست دارند حرف‌ها را از این خانه به آن خانه ببرند و در مورد زندگی مردم با دیگران صحبت کنند، فقط در جمع‌های دوستانه و خانوادگی کارشان را انجام می‌دهند؟ چرا فکر می‌کنید این افراد در محل کار و فعالیت حرفه‌ای شما حضور ندارند؟

کمی به دور و برتان نگاه کنید. بعضی وقت‌ها ردپای این آدم‌ها، در ادارات و م?سسات هم دیده می‌شود. همان وقت‌هایی که یکی درباره مشکلات مالی با همکارش صحبت می‌کند و هنگام صرف ناهار، صدای پچ‌پچ همکارانش را می‌شنود که درباره مشکل او با هم بحث می‌کنند. همان‌هایی که موقع کار هم در مورد زندگی خصوصی همکارانشان حرف می‌زنند و همان‌هایی که از گفتن و شنیدن این قصه‌ها سیر نمی‌شوند.

مسلماً اگر بشنوید در محل کارتان کسی درباره شما صحبت می‌کند و مسائل خصوصی زندگی‌تان را با دیگران مطرح می‌نماید، عصبانی و ناراحت خواهید شد. شاید با همکارتان بحث کنید. شاید از او بخواهید این بحث‌ها را تمام کند و شاید با او مشاجره کنید، اما یادتان باشد که در نهایت، هیچ یک از این کارها کمکی به شما نخواهد کرد. بهتر است بدانید چطور با این افراد در محیط‌های کاری کنار بیایید تا مشکلی برایتان ایجاد نکنند.

بعضی‌ها سعی می‌کنند با مطرح کردن مسائل شخصی زندگی دیگران، محیط خشک و جدی محل کارشان را کمی قابل تحمل‌تر کنند و ندانسته موجب ناراحتی دیگران می‌شوند. در این مواقع اگر حالت دفاعی به خودتان بگیرید و بخواهید او را متوجه اشتباهش کنید، نتیجه‌ای نخواهید گرفت. بنابراین بهتر است نسبت به او بی‌توجه باشید. حرف‌هایش را نشنیده بگیرید و بگویید از چنین شوخی‌هایی که به نظر شما بی‌مزه است، ناراحت می‌شوید. بگذارید او بفهمد که حرف‌هایش برای شما ارزشی ندارد و به او اجازه نمی‌دهید که در زندگی و مسائل خصوصی‌تان دخالت کند.

همیشه باید مراقب زندگی شخصیتان باشید و هیچ وقت در محل کار با همکارانی که آن‌ها را نمی‌شناسید و رابطه نزدیکی با آن‌ها ندارید، در مورد مسائل خصوصی‌تان صحبت نکنید و از آن‌ها مشورت نخواهید.

 

زمانی که بدگویی‌های یکی از همکاران، حالت تخریبی پیدا می‌کند و می‌خواهد دیگران را نسبت به شما بدبین کند هم به جای عصبانی شدن، آرام باشید و به شیوه‌ای منطقی سعی کنید با نشان دادن حقیقت، شخصیت او را برای دیگران نمایان سازید. یادتان باشد در این مواقع اگر عصبانی و خشمگین نشوید، بقیه افراد هم متوجه می‌شوند که حق با شماست و حرف‌های طرف مقابل فقط بدگویی و غیرواقعی است.

گاهی هم اما شما موضوع بحث‌ها و بدگویی‌ها نیستید. ممکن است همکاران درباره فرد دیگری صحبت کنند و مشغول بدگویی از او شوند که هیچ وقت و در هیچ شرایطی نباید با این افراد همراه شوید. هیچ‌گاه به آن‌ها اجازه ندهید که در حضور شما از همکار دیگرتان بدگویی کنند.

افرادی که خیلی اهل بدگویی و حرف زدن پشت سر دیگران هستند، معمولاً دوست دارند تعداد بیشتری را با خودشان همراه کنند. آن‌ها از این که افراد بیشتری در بحث‌ها و حرف‌هایشان شرکت کنند، احساس بهتری خواهند داشت و فکر می‌کنند تفریحشان کامل‌تر می‌شود، اما شما نباید فریب این افراد را بخورید و پای حرف‌های آن‌ها بنشینید. در ضمن، اگر مقابل آن‌ها سکوت کنید یا نشان دهید به این حرف‌ها علاقه‌ای ندارید، شاید آن‌ها هم متوجه رفتار زشت و نادرستشان بشوند.

همچنین، همیشه باید مراقب زندگی شخصیتان باشید و هیچ وقت در محل کار با همکارانی که آن‌ها را نمی‌شناسید و رابطه نزدیکی با آن‌ها ندارید، در مورد مسائل خصوصی‌تان صحبت نکنید و از آن‌ها مشورت نخواهید؛ شاید همین فردی که امروز تصور می‌کنید می‌تواند برای حل مشکلی به شما کمک کند، روزی دیگر مشکلتان را با دیگران در میان بگذارد و در مورد شما با آن‌ها صحبت کند.

بدگویی
خاله‌ زنک بودم و خودم نمی‌دانستم؟!

بچه که بودم، آنقدر این دو کلمه «خاله‌زنک» در گوشم می‌نشست که خیلی شب‌ها با خودم فکر می‌کردم این افراد کجا هستند؟ چه نشانی دارند و چگونه می‌توان از بقیه، تشخیصشان داد؟ اولش فقط به خاله‌ها خیره می‌شدم. می‌خواستم ببینم پشت چهره آرام و مهربانشان چیزی پیدا می‌کنم؟ نمی‌دانستم باید دنبال چه چیزی بگردم؛ یک نقاب یا چهره‌ای زشت و ترسناک، اما هر چه می‌گشتم کمتر می‌یافتم و خاله‌ها، همه آرام بودند. آرام می‌رفتند، می‌آمدند، صحبت می‌کردند و مهربان بودند. پس با خودم گفتم باید دنبال معنایش بگردم، شاید از این راه متوجه شوم دنبال چه کسی باید بگردم.

در کتابخانه پدرم چند جلد کتاب قطور بود که جلد آبی خوش‌رنگی داشت. می‌دانستم معنی خیلی از لغت‌ها در آن‌ها نوشته شده است. دست به دامان خواهر بزرگم شدم. او رفت و آن را که رویش یک شماره یک بزرگ نوشته شده بود برداشت. یک راست رفت آخرهای کتاب و چند صفحه‌ای را این طرف و آن طرف کرد. بعد مثل این که من سواد درست و حسابی دارم، کتاب را آورد جلوی صورتم. بوی کاغذ توی دماغم و صدای خواهر بزرگم در گوشم پیچید: «خودت ببین، خاله دارد، اما خاله‌زنک نه.» خاله را که خواندم کتاب با صدای بلندی بسته شد و رفت و سر جایش نشست.

سرم را پایین انداختم، اما دنبال خواهر که تند به سوی آشپزخانه می‌رفت رفتم و گفتم: «پس خودت بگو خاله‌زنک یعنی چی؟»

ایستاد، سرش را کج کرد، چشم در چشمم دوخت و گفت: «واقعاً نمی‌دانی معنایش چیست؟» گفتم‌: «نه.» خنده‌ای با مزه تمسخر تحویلم داد و گفت: «تو خودت یه پا خاله‌زنکی، اون وقت میگی یعنی چی؟» این را گفت و رفت. آنچنان جا خوردم که سر جایم خشک ماندم.

ماندم با یک دنیا پرسش که در ذهنم چرخ می‌زدند و دور هم می‌چرخیدند. پرسش‌هایی که پاسخشان را نمی‌دانستم. بیش از هر چیز، اما از خودم بدم آمده بود؛ چون خاله‌زنک بودم، با این که هنوز نمی‌دانستم معنایش چیست. این حرف در ذهنم ماند و روی دلم سنگینی کرد. روی دلم سنگینی کرد تا بالاخره فهمیدم چرا خواهرم به من گفته بود خاله‌زنک. فهمیدم بعضی وقت‌ها حرف‌هایی را از او به مادر گفته بودم. حرف‌هایی که به من گفته بود و خواسته بود به کسی نگویم. من اما همیشه و همین الان هم فکر می‌کنم مادر، هر کسی نیست. مادر، مادر است. خواهرم اما مرا خاله‌زنک خوانده بود. از همان روز فهمیدم خیلی‌ها خاله‌زنک نیستند، اما با این صفت ناپسند خوانده می‌شوند.

درس خوبی بود. از همان موقع با خودم عهد کردم خیلی راحت به کسی از این جور انگ‌ها نزنم. گاهی هم که در جمع دوستان یا خانواده به کسی این قبیل صفت‌ها را می‌دهند، داستانم را باز می‌گویم، شاید بعضی‌ها مانند من باورشان شود همه خاله‌زنک نیستند و نباید آدم‌ها را با این نگاه دید.

حالا دیگر فقط خانم‌ها، خاله‌زنک نیستند، گویا آقایان هم نخواسته‌اند از این قافله عقب بمانند. در میان آقایان هم یافت می‌شوند کسانی که دوست دارند خبر بیاورند و ببرند و عجیب آن که خبرها را با آنچه پسند خودشان است، تنظیم و ویرایش می‌کنند. گاهی به آن‌ها بال و پر می‌دهند و زمانی شاخ و برگش را می‌زنند.

خاله‌زنک یا عمو مردک؟

قدری در دنیای مجازی جستجو کردم تا متوجه شوم واژه خاله‌زنک از کجا و چه زمانی وارد ادبیات ما شده است، که متأسفانه به موضوع یا متنی که بشود به آن استناد کرد برنخوردم. فقط همین را می‌شود دریافت که این عبارت برای آن‌هایی ساخته شده که از روی میل مفرط به دانستن آنچه به ایشان مربوط نیست و میل بیشتر به نشر و انتشار آن، به هر جا سرک می‌کشند. دنبال خبرهای داغ می‌گردند. در روابط خانوادگی کنکاش می‌کنند و می‌خواهند از همه چیز و هر موضوعی سر در بیاورند و سپس آنچه را یافته‌اند با کم و زیاد کردن در جمع دوست و فامیل و همسایه پخش کنند.

آنچه را در نیافتم این که چرا از عنوان «زنک» در این مورد استفاده شده است. البته شاید در روزگاری، خانم‌ها به دلیل این که کمتر در اجتماع حضور داشتند و به همین دلیل وقت و فرصت بیشتری برای این نوع رفتار در اختیارشان بوده، بیشتر با این خلق و خوی شناخته می‌شدند. امروز اما در این مورد، تفاوتی میان زن و مرد نیست. در هر محیطی هستند افرادی که می‌توان این صفت را در رفتار و کردارشان مشاهده کرد.

پس حالا دیگر فقط خانم‌ها، خاله‌زنک نیستند، گویا آقایان هم نخواسته‌اند از این قافله عقب بمانند. در میان آقایان هم یافت می‌شوند کسانی که دوست دارند خبر بیاورند و ببرند و عجیب آن که خبرها را با آنچه پسند خودشان است، تنظیم و ویرایش می‌کنند. گاهی به آن‌ها بال و پر می‌دهند و زمانی شاخ و برگش را می‌زنند.

اما آنچه مهم است این که این خلق و خو، چه در خانم‌ها و چه در آقایان، نشانه نوعی بیماری روحی است. بیماری‌ای که می‌تواند منشایی در نبود موفقیت‌ها و عقده‌های حقارت داشته باشد. این قبیل انسان‌ها وقتی خود به موفقیتی که روزگاری آرزویش را داشته‌اند یا هنوز دارند، دست نمی‌یابند، تلاش می‌کنند با تخریب دیگران بر ناتوانی‌های خود سرپوش بگذارند. به همین دلیل باید روشی منطقی در قبال چنین افرادی در پیش گرفت؛ چه خاله‌زنک باشند و چه عمو مردک!

البته ما هم باید دقت کنیم در این دام گرفتار نشویم. دامی که همیشه در برابرمان گسترده است. دامی که اگر اجازه دهیم، تا زوایای پنهان زندگی خانوادگی ما رسوخ می‌کند و اساس و بنیان آن را به چالش می‌کشد.

در جهان و زندگی امروز، باید با درایت درباره خبرهایی که می‌شنویم قضاوت کنیم. از تندی و عجول بودن بپرهیزیم و هر آنچه را می‌شنویم باور نکنیم. در بسیاری مواقع باید سعی کنیم نشنویم یا اگر شنیدیم به خاطر نسپاریم. با این شیوه‌ها می‌توان تا حدی در برابر آن‌ها که زندگی را با «بنگاه خبرپراکنی یک کلاغ چهل کلاغ» اشتباه گرفته‌اند، مقاومت کرد. اگر رفتاری این‌چنین نداشته باشیم و خود را در این دام گرفتار کنیم، به راحتی آرامش را از زندگی خود فراری می‌دهیم.

بدگویی
از دست این‌ها، کجا فرار کنیم؟

فرقی نمی‌کند کجا باشید؛ چون در هر صورت، ممکن است با یکی از این افراد روبه‌رو شوید. در محل کار، در خانه و میان جمع فامیل، میان همسایه‌ها، در کوچه و خیابان، در تاکسی و اتوبوس و... این‌ها همه‌جا هستند؛ همین‌هایی که حرف دیگران را برای شما می‌آورند و حرف شما را برای بقیه می‌گویند. همان‌هایی که راست و دروغ حرف‌هایشان معلوم نیست و می‌توانند با صحبت‌هایشان یک زندگی را به هم بریزند؛ البته گاه با قصد و نیتی مشخص و گاهی هم ندانسته و از روی بی‌فکری!

می‌دانم هیچ کس دوست ندارد با این افراد ارتباط داشته باشد، ولی چه بخواهیم و چه نخواهیم، این افراد هستند و گاهی در زندگی‌مان سرک می‌کشند. این افراد دوست دارند از کار بقیه سر در بیاورند و آنچه را که دیده یا شنیده‌اند، برای دیگران تعریف کنند. بنابراین در این شرایط، اعضای خانواده و به خصوص بزرگ‌ترها باید حواسشان را جمع کنند و مراقب این افراد باشند. مراقب باشند تا آن‌ها پایشان را بیشتر از گلیمشان دراز نکنند.

بعضی‌ها هستند که همه فامیل آن‌ها را می‌شناسند و می‌دانند چقدر اهل حرف زدن پشت سر دیگران و بدگویی کردن از آن‌ها هستند، ولی هیچ کس این موضوع را رک و مستقیم مطرح نمی‌کند؛ از ترس این که مبادا روابط خانوادگی آسیب ببیند و رفت و آمدها قطع شود. در این مواقع، شاید بهترین کار این باشد که حرف‌های چنین آدمی را خیلی جدی نگیریم و کاری به کارش نداشته باشیم. یعنی بگذاریم هر چه دوست دارد بگوید؛ از هرکس که می‌خواهد و هر طور که می‌پسندد، ولی ما نباید به این حرف‌ها اهمیت بدهیم. گاهی هم بد نیست با رفتارها و صحبت‌هایمان او را متوجه رفتار نادرستش کنیم. نشنیده گرفتن توصیه‌هایش یا ادامه ندادن بحث با این افراد، یکی از بهترین کارهاست که می‌تواند در کمال احترام و ادب نیز انجام شود و به او نشان دهد که حرف‌هایش برای ما ارزشی ندارد.

اما گاهی این افراد، با بدگویی‌ها و حرف‌هایی که به این و آن می‌گویند و از این خانه به آن خانه می‌برند، می‌توانند زندگی دیگران را تهدید کنند و اینجاست که نباید دست روی دست گذاشت تا آن‌ها به هدفشان برسند یا ندانسته زندگی‌ها را از هم بپاشند. پس اگر کسی دائم از دیگران بد می‌گوید و حرف‌های بقیه را برای شما می‌آورد، به جای این که حرف‌هایش را بدون سند و مدرک باور کنید و به توصیه‌هایش عمل نمایید، با صبر و تأمل پیش بروید. بد نیست رُک و راست آنچه را که شنیده‌اید با فردی که حرف‌ها در مورد او مطرح شده، در میان بگذارید تا واقعیت مشخص شود. همچنین گاهی ناچار هستیم شخصیت واقعی این افراد را به دیگران نشان دهیم. اگرچه چنین کاری خیلی پسندیده و دوست‌داشتنی نیست، ولی برای حفظ زندگی در چنین مواقعی، باید این کار را هم انجام داد.

گاهی این افراد، با بدگویی‌ها و حرف‌هایی که به این و آن می‌گویند و از این خانه به آن خانه می‌برند، می‌توانند زندگی دیگران را تهدید کنند و اینجاست که نباید دست روی دست گذاشت تا آن‌ها به هدفشان برسند.

ماه رمضان فرصتی برای تغییر

از دوران جوانی عادت کرده است پشت سر دیگران حرف بزند. بعضی وقت‌ها از این کار لذت می‌برد و دوست دارد با صحبت کردن در مورد زندگی دیگران کمی تفریح کند. با خودش می‌گوید از صبح تا شب مشغول کار است و فرصت تفریح ندارد، پس خوب است با این کار کمی ذهنش را آزاد کند و احساس بهتری داشته باشد. گاهی می‌داند رفتارش چقدر نادرست است، متوجه می‌شود هیچ کس از معاشرت با او لذت نمی‌برد و حتی بعضی وقت‌ها تصمیم می‌گیرد رفتارش را برای همیشه ترک کند؛ ولی موفق نمی‌شود. بارها خواسته، سعی کرده و پیش رفته، ولی پس از چند روز دوباره به مرحله اول برگشته است. انگار توانایی مهار زبانش را ندارد. چشم‌هایش را می‌بیند و دوست دارد آنچه را دیده به دیگران هم بگوید. قوه تخیلش هم گاهی فعال می‌شود و بر دیده‌ها و شنیده‌هایش می‌افزاید.

حالا که سنی از او گذشته، دیگر به فکر تغییر رفتارش هم نیست. دیگر نمی‌خواهد عوض شود چون فکر می‌کند این کار غیرممکن است؛ به خصوص این که یک عمر به این نوع زندگی عادت کرده و همیشه، همین شیوه را در پیش گرفته است.

او چنین فکر می‌کند ولی روان‌شناسان و متخصصان نظر دیگری دارند. آن‌ها می‌گویند اگر کسی بخواهد، می‌تواند عادت‌های رفتاری ناپسندش را تغییر دهد و آن‌ها را کاملاً کنار بگذارد. به عبارت دیگر، خواستن فرد، اولین قدم است و پس از آن، مراحل بعدی به ترتیب پیش می‌رود.

پس خوب است وقتی متوجه نتایج ناخوشایند رفتارتان می‌شوید، وقتی می‌فهمید چنین برخوردی چقدر ناشایست و ناپسند است و زمانی که دوست دارید تغییر کنید، دست به کار شوید. شاید همین امروز بهترین فرصت باشد. به خصوص این که در ماه مبارک رمضان قرار داریم. ماهی که به کمک روزه‌داری می‌توانیم بسیاری از عادت‌های ناپسندمان را ترک کنیم و رفتارهای مثبت را جایگزینشان نماییم. حالا که روزه هستیم، کمک کنیم زبانمان هم روزه باشد. از دیگران بد نگوییم و حرف‌های دوست و آشنا را با بقیه در میان نگذاریم. مطمئن باشید اگر در این ماه، چنین شیوه‌ای را در پیش بگیرید، کم‌کم به آن عادت می‌کنید و این کار برایتان عادی می‌شود. بگذارید این ماه فرصتی باشد برای ایجاد عادت‌های خوب و تغییر رفتارهای بد؛ از همین امروز شروع کنید. بخواهید و مطمئن باشید که موفق می‌شوید.


  
زوج ها از نظر اعمال قدرت و نفوذ و به نوبه ای الگوهای رهبری به شکل های متفاوتی تقسیم می شوند. بسیار از زوج ها در مورد اعمال نظر و یا قدرت به توافق می رسند. بسیاری از آنها بر سر این موضوع مشکلات بسیاری دارند. دعوا و مشاجره می کنند و اگر نظر یکی به کرسی نشست، دیگری منتظر تلافی کردن است، این زمانی است که ازدواج تبدیل به جنگ قدرت ها می شود.

تقسیم قدرت در ازدواج

الگوی صمیمیت و فعالیت

همسرانی که در زندگی نقش فعالی دارند، صمیمی هستند و به یکدیگر احترام می گذارند، در تعیین قوانین و مرزهای زندگی نیز فعال هستند. اگرچه ممکن است این زوج ها اشتباهاتی بکنند اما در اثر تجربه یاد می گیرند که چگونه بایستی زندگی کرد. این زوج ها احساس مسئولیت را به یکدیگر انتقال می دهند و مدام در تعاملی سازنده، نقش های زنانگی و مردانگی را بین خود تقسیم کرده و در صورت لزوم گاهی بین این نقش ها جا به جا می شوند تا به طرف مقابل کمک کنند.

 

الگوی قدرت و سازگاری

بسیاری از زوج ها از الگوی قدرت و سازگاری تبیعیت می کنند. در این الگو یک نفر نظر می دهد، تصمیم می گیرد و عمل کند و در مقابل همسرش تبعیت می کند. وقتی همسری با این الگو سازش می کند، در واقع رفتار طرف مقابل را تایید می کند.

وقتی از این الگو تبعیت می کنیم چه اتفاقی می افتد؟

- همسر فعال بر زوج منفعل خود تسلط پیدا می کند

همسر منفعل نسبت به همسر خود احساس درماندگی می کند

- همسر منفعل به ابتکار عمل همسر فعال خود بسیار وابسته می شود

- همسر منفعل به همسر فعال خود احساس خشم می کند

 

اما چگونه این الگو ایجاد می شود؟

بسیاری از همسران به خاطر ترس از دادن عشق همسرشان و یا ناتوانی در مهارت های زندگی و یا الگوهای خاص فرهنگی مانند مرد سالاری و یا عدم اعتماد به نفس شخصی از این الگو تبعیت می کنند.

وقتی هر دو زوج برای زندگی اهدافی تعیین می کنند، حرفشان را می زنند، با مشکلات روبرو می شوند، در برابر حقوق خود پافشاری می کنند، در مورد مرزهای بین فردی نظر می دهند، رشد می کنند. این چنین است که با حمایت هم و احساس مسئولیت خود و احساس بزرگ و ارزشمند آزادی باعث عشق و شکوفایی هم می شوند. در جایی که آزادی هست، مسئولیت و فعالیت است و آنجایی که این سه باشند عشق متبلور می شود.

 

چطور نامزدمان را بشناسیم؟

برای این که بدانید همسر آینده شما از کدام یک از این الگوها تبعیت خواهد کرد، نگاه کردن به وضعیت خانواده ای که او در آن بزرگ شده می تواند تا حد زیادی راه گشا باشد. دختران و پسران، الگوهای قدرت و تسلط و مدیریت در خانواده را از والدین شان می آموزند و اغلب همانگونه ای رفتار می کنند که پدر و مادرشان در خانواده رفتار می کرده. اگر مردی که قرار است با اون ازدواج کنید از یک خانواده زن سالار آمده باشد، به احتمال زیاد در زندگی با شما هم مدیریت امور و قدرت را به شما واگذار خواهد کرد. بنابراین اگر شما از یک خانواده مردسالار باشید، از نظرتان مظلوم واقع شده اید و همسرتان یک مرد مسئولیت ناپذیر و ضعیف خواهد بود که برای زندگی دل نمی سوزاند و همه چیز را به دوش شما می گذارد. بر عکس اگر زنی از خانواده زن سالار برخاسته باشد، مدام بر سر تقسیم وظایف، انجام امور و تصمیم گیری ها با همسر مردسالارش کشمکش خواهد داشت.

اگر نظر شما برای او مهم است، از شما نظرخواهی می کند، انعطاف پذیر است و در رفت و آمدهای جمعی تابع نظر جمع رفتار می کند، بدانید که با شخصیت پخته و معقولی طرف هستید که الگوی روابطش را بر صمیمیت گذاشته است

زنانی که زن سالار بزرگ شده اند، نمی توانند تحمل کنند که حیطه اختیاراتشان محدود باشد و همسرشان به جای آنها تصمیم بگیرد. نتیجه تنش و جنگ و جدالی دائمی خواهد بود.

اما به جز خانواده، گرایش های فردی هم تا حدود زیادی تعیین کننده است. اگر با او رستوران می روید و او مجال انتخاب غذا را به شما نمی دهد، اگر برای ملاقات هایتان از شما درباره جا و زمان نظر نمی خواهد و به نظر می رسد فکر همه چیز را از قبل کرده و برای آن برنامه ریخته است، اگر در روابط اجتماعی اش رئیس مسلک است و مرتبط به دیگران دستور می دهد، شما با یک فرد قدرت طلب طرف هستید که به احتمال زیاد در زندگی مشترک تان هم تمایل به در راس بودن دارد.

اما اگر نظر شما برای او مهم است، از شما نظرخواهی می کند، انعطاف پذیر است و در رفت و آمدهای جمعی تابع نظر جمع رفتار می کند، بدانید که با شخصیت پخته و معقولی طرف هستید که الگوی روابطش را بر صمیمیت گذاشته است. حتی اگر در برخی موارد گرایش به قدرت طلبی داشته باشد.


  
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :1
کل بازدید : 33017
کل یاداشته ها : 45


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ