در میان ماه های قمری رجب و شعبان و رمضان حال و هوایی خاص دارد. انسان های با ایمان در طول سال خود را آماد? ورود به این سه ماه می کنند تا بتوانند بهترین بهره ها و توشه ها را برگیرند. در کتب ادعیه نیز آداب فراوانی برای این سه ماه ذکر شده است و مشهور است اگر کسی بخواهد ماه رمضانی پربرکت داشته باشد باید ماه های رجب و شعبان را به خوبی دریابد.
یکی از اعمالی که در ماه رجب سفارش فراوان بدان شده است اعتکاف در ایام البیض (سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب) می باشد. البته اعتکاف تنها مخصوص این زمان نبوده و در ده? آخر ماه رمضان نیز توصیه شده است و در هر روز و ماهی می توان در مسجد معتکف شد.
اعتکاف فرصتی است برای تنها ماندن و فکر کردن. فرصتی است برای نو شدن و دوباره شروع کردن. زمانی است برای خواندن و خوانده شدن. فرصتی برای دوری از هیاهوی زندگی های امروزی و پناه بردن در آغوش پر مهر خداوندی. اما باید توجه داشت که این فرصت، به آسیب تبدیل نشود و به جای پیشرفت، حرکت رو به عقب را به همراه نداشته باشد. در این مجال بر آن شدیم تا به حدود و خط قرمزهایی برای معتکفان اشاره نماییم تا اعتکافی سازنده تر در پیش داشته باشیم.
شرط اول: رضایت خانواده
در ایام اعتکاف، زمانی که وارد مسجد می شویم گروه های سنی مختلفی در این مکان مقدس حضور دارند. نوجوان، جوان، میانسال و پیر در کنار یکدیگر به راز و نیاز با خداوند متعال می پردازند. در این میان امری را باید مورد توجه قرار داد و آن اینکه شرط اول حضور در چنین جمعی رضایت خانواده است. افراد مجردی که سای? پدر و مادر بر سرشان است پیش از ثبت نام باید رضایت قلبی والدین خود را به دست آورند.
مبادا بدون اطلاع، پای در این مکان مقدس گذارند که بی شک نه تنها اجری در پیشگاه خداوند ندارد که حتی موجبات عقوبات خداوندی را به همراه خواهد داشت. زیباتر آنکه در صورت امکان والدین خویش را نیز همراه ساخته و بزمی خانوادگی ترتیب دهند که حتما برکاتی فراوان خواهد داشت. همسران نیز باید به یاد داشته باشند که از منظر اسلام خانواده در رأس امور قرار دارد. زن با رضایت شوهر و شوهر با رضایت قلبی همسر و هر دو با در نظر گرفتن شرایط فرزندان پای در مساجد گذارند تا دستاوردی کامل از این عزلت نشینی داشته باشند.
مسجد خان? خداست و معتکفان برای حداقل سه روز در این خانه زندگی می کنند. پس شایسته است در حفظ و حراست از این مکان، بیش از خان? خویش تلاش نمایند. این تفکر که نظافت مسجد تنها وظیف? خادمین و مسئولین می باشد بسیار غلط است و هر فردی باید حفظ نظافت مکان نشستن خود را بر عهده گیرد
شرط دوم: عزلت نشینی
"اعتکاف" در اصل به معنى محبوس ماندن و مدتى طولانى در کنار چیزى بودن است و در اصطلاح شرع توقف در مساجد براى عبادت مىباشد که حد اقل آن سه روز است و شرط آن روزه داشتن و ترک بعضى دیگر از لذائذ است. (تفسیر نمونه، ج1، ص:653)
در نتیجه با در نظر گرفتن این معنا، انسان معتکف، فردی است که برای مدتی معین از نزدیکان خویش کناره گرفته و در پیشگاه حضرت حق حاضر می گردد.
پس باید در نظر داشت که اعتکاف تفریح و سرگرمی نیست. اینکه با دوستان و آشنایان خویش در مسجد حاضر شده و سه روز تمام با یکدیگر خوشگذرانی کنیم اعتکاف محسوب نمی شود. فرد معتکف باید توجه خود را مصروف حضرت حق گرداند و هم صحبتی با وی را اختیار نماید. اگر در این مسیر دوست و آشنایی را همراه خویش می سازیم باید فردی باشد که در این جهت یاری رسان آدمی گردد.
البته باید توجه داشت که این بدان معنا نیست که معتکفان اجاز? سخن گفتن با یکدیگر، خندیدن و مزاح کردن را ندارند! چرا که اسلام آیینی خشک نیست. گاه برای رفع خستگی ناشی از اعمال و یا حتی گذر زمان ـ با توجه به طولانی بودن زمان روزه در این برهه ـ شوخی و مزاح و سخن گفتن مفید نیز هست اما باید توجه داشت که در این امر افراط نگردد و به علاوه منجر به ایجاد مزاحمت برای دیگران نشود.
شرط سوم: رعایت نظافت
مسجد خان? خداست و معتکفان برای حداقل سه روز در این خانه زندگی می کنند. پس شایسته است در حفظ و حراست از این مکان، بیش از خان? خویش تلاش نمایند. این تفکر که نظافت مسجد تنها وظیف? خادمین و مسئولین می باشد بسیار غلط است و هر فردی باید حفظ نظافت مکان نشستن خود را بر عهده گیرد.
به ویژه آنکه مساجد در هنگام برگزاری نمازهای جماعت به روی عموم مردمان باز خواهند شد و ظاهر نامناسب مکان، تأثیری منفی در دید حاضران خواهد گذاشت. اگر هر کس وسایل خویش را به طور منظم چیده، رختخواب خویش را جمع کرده و نظافت فردی را نیز رعایت کند افرادی که از بیرون وارد می شوند تصویری زیبا از این عمل در ذهنشان نقش خواهد بست. بسیار زیبا خواهد شد که روز آخر ساعاتی بیشتر در مسجد مانده و زمانی را به نظافت خان? خدا اختصاص دهیم. حتی پیراستن مسجد از آلودگی هایی که ممکن است سابق بر این ایجاد شده باشد اجری عظیم با خود به همراه خواهد داشت و دعای خیر خادمین این مکان شریف را همراه معتکفان خواهد ساخت.
اعتکاف امری حسنه در آیین اسلام است که در ایام البیض بدان سفارش شده است. مسلمین که توان این عمل را داشته باشند سه روز در مسجد اقامت کرده و فارغ از روزمرگی ها به عبادت و خلوت با ایزد منان مشغول می شوند. در انجام این عمل با فضیلت توجه به برخی نبایدها از اهمیت بسیار برخوردار است. انسان معتکف در وهل? اول باید رضایت قلبی خانواد? خویش را به دست آورده و سپس پای در مسجد گذارد. دیگر آنکه در هنگام انتخاب همراه، فردی را برگزیند که او را در مسیر عبادت حق یاری رساند نه آنکه همراهی وی سبب خنده ها و مزاح های بیجا و سخن گفتن های بی فایده و گاه گناه آلودی چون غیبت و تهمت گردد. در نهایت نیز حفظ نظافت مسجد جایگاهی ویژه خواهد داشت و وظیف? تک تک معتکفان است که در این زمینه تلاش نماید.
امید است عاشقان دیدار حضرت حق، از این سه روز بهره هایی فراوان گرفته و تا آخر عمر از برکاتش برخوردار باشند. إن شاء الله تعالی.
بر اساس گزارشات تاریخی، عثمان در حادثه ای فتنه انگیز به قتل رسید و پس از وی، مردم عراق با امام علی علیه السلام بیعت کردند ولی معاویه و به تبع او مردم شام، از همان ابتدا با اعلام عدم مشروعیت حکومت حضرت، از بیعت با ایشان سر باز زدند. حکومت معاویه استمرار یافت و به مدت 40 سال بر مردم شامات حکمرانی کرد، در مواجهه با امام علی علیه السلام در جنگ صفین شکست نخورد و امام حسن علیه السلام را وادار به قبول صلح کرد. ولی مردمی که تحت زعامت حضرت علی علیه السلام بودند، بیشتر از 5 سال، نتوانستند ایشان را تحمل کنند. اما چرا؟ چرا عدالت بر ذائقه ها آنقدر تلخ می آید که تاب تحمل آن را جز برای برهه ای کوتاه ندارند؟ چرا معاویه در استمرار بخشیدن به حکومت خود از امیرالمومنین علیه السلام تواناتر بود؟ نگاهی دقیق به متن جامعه ای که امیرالمومنین علیه السلام و معاویه در آن زندگی می کردند پرده از بسیاری از حقایق برخواهد داشت و پاسخ انبوهی از سوالات را روشن خواهد نمود.
پس از قتل عثمان و اقبال و روی آوردن مردم به امیرالمومنین علیه السلام برای تصدی امر خلافت، حضرت با آنها اتمام حجت می کنند که: دیگر مساله، تنها آمدن یک شخص جدید به عنوان زعیم و حاکم اسلامی نیست، چنین نیست که بگویید علی هم یکی است مثل سایر حکام قبل، می آید و پس از مدتی می رود و دیگری جانشین او می شود و زندگی روزمره ما هم، همچنان که تاکنون گذشته است، سپری می شود. نه خیر، اگر مرا به عنوان رهبر و حاکم خود انتخاب کنید، دیگر نباید توقع داشته باشید گذران زندگی شما به همان منوالی باشد که تا کنون بوده است، دیگر نباید انتظار داشته باشید که حکومت به همان صورتی با شما رفتار کند که تاکنون می کرده است. مساله، تنها مساله تغییر یک شخص نیست، مساله تغییر شیوه و مدل حکومتی است، شیوه ای که 25 سال از آن جدا افتادید و به سبک زندگی دیگری خو کردید.
به همین دلیل است که حضرت در ابتدا و قبل از هر چیز دیگری به کسانی که برای بیعت، نزد ایشان آمده بودند می فرماید:(1)
«دعونی و التمسوا غیری : مرا وا گذارید و به سراغ شخص دیگری بروید، فإنّا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان: زیرا در صورت بیعت با من، قرار است به استقبال چیزی برویم که چهره های مختلف و جهات متعددی دارد، وقایعی که قرار است برای من و شما اتفاق بیافتد، مسائل ساده و به اصطلاح یک مجهولی نیست، مسائلی است پیچیده و سخت و فتنه انگیز که لا تقوم له القلوب، و لا تثبت علیه العقول: دل ها در آن استوار نمی ماند و عقل ها ثبات ندارند، دچار شک و تردید می شوید و دل هایتان متزلزل می گردد. چرا؟ به این دلیل که هم اکنون در شرایطی به سر می برید که و إنّ الآفاق قد أغامت و المحجّة قد تنکّرت: چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته است و راه مستقیم حق، ناشناس مانده است، به این دلیل که 25 سال است که سیره رسول الله صلی الله علیه و آله را فراموش کرده اید و حق و باطل را با هم آمیخته اید و به بدعت ها تن داده اید و تنها به حفظ پوستینی از اسلام بسنده کرده اید.
و اعلموا أنّی إن أجبتکم رکبت بکم ما أعلم: بدانید اگر من دعوت شما را اجابت کنم و خلافت را به دست بگیرم طبق تشخیص خود با شما رفتار خواهم کرد، و لم أصغ إلى قول القائل و عتب العاتب: و به سخن و قیل و قال این و آن گوش فرا نمی دهم و به سرزنش احدی اعتنا نخواهم کرد و إن ترکتمونی فأنا کأحدکم ولی هم چنان راه برای شما باز است، می توانید مرا رها کنید و سراغ شخص دیگری بروید که در این صورت من هم همانند شما مطیع فرمان او خواهم شد، و لعلّی أسمعکم و أطوعکم لمن ولّیتموه أمرکم: و شاید هم شنواتر و مطیع تر از شما! بنابراین اگر قرار است هم چنان راحت طلب و مسئولیت گریز باشید، اگر قرار است همانند گذشته تمام همّ و غم ّتان دنیا باشد و تا زمانی دم از دین بزنید که به سختی نیافتاده اید و به بلایی گرفتار نشده اید و أنا لکم وزیرا، خیر لکم منّی أمیرا: در این صورت، من وزیر و مشاورتان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبرتان گردم. اگر من امیر شما بشوم، شما را به زحمت می اندازم، مسئولیت های بزرگ بر دوش شما قرار می دهم، شما را مجبور می کنم سلاح به دست بگیرید و به جنگ هایی بروید که هیچ توجیه مادی برای شما ندارد بلکه فقط برای زدودن انحراف ها و اعوجاج هاست.»
اما مساله در خور توجه درباره بیانات ابتدایی امیرالمومنین علیه السلام در میان مردمی که برای بیعت با ایشان گرد هم آمده بودند، رمزگشایی از تحلیلی است که حضرت از فضای حاکم بر آن زمان جامعه اسلامی ارائه دادند. برای رسیدن به این مقصود، ضروری است که حوادث و اتفاقات دوران کوتاه حکومت حضرت مورد تامل و بازنگری دقیق قرار گیرد تا ذهنیت و فضای حاکم بر مردم جامعه اسلامی مورد مخاطب امیرالمومنین علیه السلام روشن تر شود.
در این میان، یکی از حوادثی که بالعیان نشان داد مردم حقیقتا تاب تحمل همراهی با امام خود را ندارند جنگ صفین بود. بررسی تفاوت های جامعه تحت زعامت امام علی علیه السلام و جامعه تحت حکومت معاویه از حقایق مهمی پرده بر می دارد و افق جدیدی در تحلیل و درک وقایع و اتفاقات آن زمان به روی ما می گشاید. در این مجال کوتاه، سه تفاوت عمده و اساسی بین این دو جامعه را مورد مطالعه قرار خواهیم داد:
بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مسلمانان جنگهای مختلفی با رومیان و ایرانیان داشتند که به پیروزیهای بزرگی نیز دست یافتند. در غرب سرزمینهای اسلامی، فتوحات بزرگی؛ مانند فتح شامات و بیت المقدس نصیب مسلمانان گشت. یزید بن ابیسفیان نیز یکی از فرماندهانی بود که برای جنگهای شامات به آن منطقه گسیل شده بود. وی از طرف حکومت مرکزی، فرماندار آن مناطق شد تا اینکه در سال هجدهم هجری بر اثر طاعون مرگش فرا رسید. خلیفه دوم، برادر یزید بن ابیسفیان یعنی معاویه را به جانشینی برادرش برگزید و اینگونه بود که معاویه زمام امور شامات را در دستان خود گرفت. (2)
با این اوصاف، اسلامی که از ابتدا وارد شامات شد اسلام اموی بود و در طول 40 سال حکومت معاویه، آنچه مردم دیدند و شنیدند و آموختند، اسلامی بود که توسط معاویه به آنها عرضه می شد. مردم شامات هیچ گاه با سنت ناب نبوی آشنا نشدند. نه امام علی علیه السلام را دیدند و نه حتی وصفی از این شخصیت عظیم و منحصر به فرد جهان اسلام شنیدند. در کتاب «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر در شرح وقایع آغازین جنگ صفین چنین آمده است:
پس از پایان واقعه جمل، امام علی -علیه السلام- پیکی را نزد عبدالله بجلی و همچنین اشعث بن قیس که از طرف عثمان به ترتیب حاکم همدان و آذربایجان بودند، فرستاد تا از مردم تحت فرمان خود برای حضرت علی -علیه السلام- بیعت بگیرند. سپس نامه ای به معاویه نوشت به این مضمون که مهاجرین و انصار بر بیعت با من متفق شده اند و طلحه و زبیر بیعت را نقض کردند که با آنها جنگیدم. اکنون تو را دعوت می کنم که با مهاجرین و انصار همکاری کنی و به اطاعت از من گردن نهی. نامه امام علی -علیه السلام- به معاویه رسید و او با عمرو مشورت کرد و عمرو چنین راى داد که معاویه اهل شام را دعوت کند و خون عثمان را به گردن امام على -علیه السلام- بگذارد و آنها را به خونخواهى عثمان از حضرت على -علیه السلام- وادار و تشجیع کند و آنها را به جنگ سوق دهد. معاویه هم، چنین کرد و توسط نعمان بن بشیر پیراهن خون آلود عثمان را به شام آورد و آن را با انگشت هاى قطع شده "نائله" همسر عثمان بر منبر برافراشت. سپاهیان با دیدن این صحنه سخت متاثر شدند و گریستند و سوگند یاد کردند که قاتلین عثمان را بکشند و از آنها انتقام بگیرند.(3)
بیشفعالی، همانطور که از اسمش پیداست، یعنی فعال بودن بیش از اندازه. همه مشکل از آنجا شروع میشود که این «اندازه»، چقدر هست که بیشتر از آن، اختلال حساب میشود.
زندگی شهرنشینی چقدر سهم دارد؟
در زندگی امروز، اندازه خانهها با قبل بسیار متفاوت است. پیشازاین، خانهها بزرگ بودند، حیاط داشتند و کوچهها هم برای بازی کودکان، امنتر بودند. امروزه، خانوادهها در خانههای اصطلاحاً قوطیکبریتی زندگی میکنند. خبری از حیاط و ایوانهای بزرگ نیست و کوچهها هم مملو از خودروها و موتورسیکلتهایی هستند که میتوانند خطرساز باشند. بهعلاوه، همسایهها همدیگر را نمیشناسند و آدم نمیداند فرزندش در کوچه با چه چیزهایی ممکن است مواجه شود. همه این عوامل، باعث شده کودکان در خانههای کوچک، سالنهای کوچک و پر از وسیله، زندانی باشند. آنها باید مراقب قدمهای خود باشند تا چیزی نشکند و یا همسایه طبقه پایین آزار نبیند. خلاصه اینکه، جایی برای شیطنتها و جنبوجوشهای معمول بچهها باقی نمانده است.
سهم حال و روز والدین بیحوصله و گرفتار
زندگی امروزی، غیر از کم کردن فضای خانه، وقت و حوصله والدین را هم کمتر کرده است. اغلب والدین، حسابی مشغول و گرفتارند و با هزار و یک موضوع، دستوپنجه نرم میکنند. انواع و اقسام هزینهها، استرسها، کار، درس، مصاحبه، تحویل کار بهموقع، زمانی که خیلی سریع میگذرد و کارهایی که باید دستتنها انجام دهند، انرژی زیادی از آنها میگیرد. در این شرایط، تحمل شیطنتهای ساده کودک هم خیلی سخت است و کوچکترین سروصدای او، مانند سروصدای کارناوالی پرهیاهو، به گوش والدین خسته و پراسترس میرسد.
برنامههای تلویزیونی و سایر رسانهها هم بیتأثیر نیستند
از طرف دیگر، مطالب انواع رسانهها، در راستای افزایش آگاهی مردم، هر روز به شرح مفصلی از انواع و اقسام بیماریها و اختلالات، ازجمله اختلالات دوران کودکی میپردازند. در این بین، شایعترین اختلال روانی دوران کودکی، یعنی بیشفعالی، مدتی است که حسابی بحث داغی است؛ آنقدر که هر پدر و مادری احتمالاً دستکم یکبار، ویژگیهای رفتاری فرزند خود را با ملاکهای مطرحشده برای یک کودک بیشفعال مقایسه کرده است و بسیاری از افرادی که کودک پرجنبوجوشی را میبینند، بهراحتی به او برچسب بیشفعالی میزنند و از والدینش میخواهند او را نزد متخصص ببرند.
بالاخره بیشفعالی است یا شیطنت کودکانه؟
مجموعه این عوامل، دستبهدست هم میدهد؛ کودکانی که جایی برای بازیها و شیطنتهای طبیعی خود ندارند، بالاخره سروصدا به راه میاندازند، یکی از همسایهها شاکی میشود، چیزی میشکند یا خراب میشود یا... . از طرف دیگر، صبر پدر و مادر خسته و پر از استرس تمام میشود و از طرف دیگر، نشانههای بیشفعالی هم دهانبهدهان میچرخد و در نتیجه، بسیاری از کودکان بازیگوش، بهسادگی برچسب بیشفعالی میخورند.
امان از انتظارات عجیب و غیرواقعبینانه والدین
گاهی والدین، آنقدر از اینکه فرزندشان به بیشفعالی مبتلاست مطمئن هستند که حتی تشخیص متخصصین مختلف را هم نمیپذیرند. آنقدر اصرار میکنند و آنقدر از این دکتر به آن دکتر میروند تا بالاخره یک نفر، تأیید کند که فرزند آنها اختلال بیشفعالی دارد. انتظار هم دارند یک دارو، فرزند آنها را به کودکی مطیع و ساکت تبدیل کند؛ کودکی که کسی صدایش را نشنود، ندود، چیزی را نیندازد و خلاصه، موجودی که شباهتی به یک کودک واقعی ندارد.
بیشفعالی، واقعاً چیست؟
اختلال بیشفعالی کمتوجهی یا بهاختصار ADHD، در واقع یک اختلال روانپزشکی مربوط به دوران کودکی است که سن تشخیص آن معمولاً در حدود 7 سالگی است؛ یعنی زمانی که کودکان وارد مدرسه میشوند و برای نخستین بار باید طبق قاعده و چارچوب خاصی رفتار کنند. هرچند متخصصین بر این باورند که در واقع، این اختلال در سنین بسیار کمتر شروع میشود.
اختلال بیشفعالی-کمتوجهی، به 3 دسته تقسیم میشود: 1- بیشفعالی 2-کمتوجهی و 3- بیشفعالی و کمتوجهی همراه با هم.
1- بیشفعالی
کودکان مبتلا به بیشفعالی، معمولاً خیلی پرجنبوجوش هستند. والدین آنها میگویند انگار موتوری در بدنشان هست که هیچوقت متوقف نمیشود. آنها نمیتوانند جایی ثابت بنشینند، انگار که روی آتش نشستهاند. دائم در حرکت هستند و رفتارهای تکانشی دارند؛ یعنی نمیتوانند قبل از انجام کاری، فکر کنند. سوالها را قبل از اینکه تمام شوند جواب میدهند، حرف دیگران را قطع میکنند، کارها را نیمه رها میکنند، وسط خیابان میدوند یا وسایل را بیاینکه فکر کنند، پرتاب میکنند. وقتی وارد جای جدیدی میشوند، بهجای اینکه نزد والدین خود بمانند، به همهچیز دست میزنند و آرام و قرار ندارند.
2- کمتوجهی
کودکان مبتلا به کمتوجهی، در توجه کردن، مشکل دارند. آنها در گم کردن وسایل خود، بسیار حرفهای هستند. وقتی از آنها کاری خواسته میشود، آن را انجام نمیدهند، چون اصلاً توجه کافی ندارند تا بفهمند از آنها چه چیزی خواسته شده است. این بیتوجهی، گاهی باعث میشود که حتی وقتی صدایشان میزنند هم متوجه نشوند، بهطوریکه گاه والدین به شنوایی آنها شک میکنند و فکر میکنند شاید اصلاً نمیشنوند.
3- بیشفعالی کمتوجهی
دسته سوم، کودکانی هستند که بیشفعالی و کمتوجهی را همزمان با هم دارند.
عملکرد کودک، کلید معماست
این کودکان، در عملکردهای معمول زندگی خود، اغلب دچار مشکل میشوند. آنها نمیتوانند بهخوبی از عهده تکالیف مدرسه و کلاً درس خواندن بربیایند و در برقراری ارتباط با همسالان خود، دچار مشکل میشوند. این در حالی است که کودکان بازیگوش و پر شیطنت، در بسیاری از موارد، دوستان زیادی دارند، با بچههای دیگر بهخوبی بازی میکنند، به کاری که میکنند فکر میکنند و در درسها هم مشکل جدی ندارند. آنها اغلب جنبوجوش هدفمندی دارند و در راستای یک بازی یا خیالبافی خود، مشغول اینسو و آنسو دویدن هستند. میتوانند در مورد خواستههای خود بحث کنند و جواب سوالها را میدهند. شاید کمطاقت باشند، اما میتوانند سوال را کامل بشنوند و موضوع صحبت را از دست نمیدهند. حتی در مواردی، کودکان پر شیطنت، بسیار هم بازیگوش هستند و عملکرد درسی بالایی دارند و فقط چون سریعتر از بقیه میفهمند، با تکرار موضوع، حوصلهشان سر میرود و شروع به شیطنت میکنند یا اینکه کنجکاوترند و فقط میخواهند بیشتر کشف کنند.
محدودیتهایی که برای فرزند خود در نظر گرفتهاید را کمی کمتر کنید، آنوقت، شاید با یک واقعیت ساده روبهرو شوید: شیطنتهای او طبیعی است و بیش از اندازه نیست، فقط چارچوبهای شما بیشازحد کوچک است و کودکتان در آن جای نمیگیرد.
راهکارهایی برای موفقیت دانشآموزان بیشفعال
در مورد مشکلات و علائم بیشفعالی، زیاد صحبت میشود، اما با چنین کودکانی چه باید کرد تا در مدرسه بتوانند موفقتر باشند؟ از آنجا که این کودکان در بسیاری از موارد، مشکل هوشی ندارند، تغییرات رفتاری و کمک به آنها برای یادگیری بهتر و سادهتر، میتواند در موفقیت تحصیلی به آنها کمک کند.
استفاده از دارو:
بسیاری از متخصصین، با استفاده از داروهایی که امکان توجه بیشتری را به کودک مبتلا به بیشفعالی میدهند، موافق هستند. البته در استفاده از این داروها، باید نکات خاصی را رعایت کرد. دارو فقط برای ساعتهای یادگیری در مدرسه و انجام تکالیف، تجویز میشود و در بقیه موارد، کودک نیاز به زمان استراحت دارویی دارد تا هم دارو تأثیر بهتری بگذارد و هم عوارض جانبی به همراه نداشته باشد.
انتخاب جای مناسب برای نشستن:
کودک بهتر است چه در خانه و چه در مدرسه، دور از در، پنجره، نمایشگرها و حتی کلید برق بنشیند. کوچکترین چیزها میتواند حواس او را پرت کند.
استفاده از رنگها و روشهای متنوع:
بهتر است در توضیح درسها و انجام تکالیف، از روشهای مختلف و وسایل متنوع و رنگها استفاده شود. وقتی رنگها تغییر کنند، روش معلم از صحبت به نشان دادن یک عکس، لمس کردن یک مدل واقعی و... تغییر یابد و... توجه کودک بیشتر جلب میشود و بهتر میتواند بیاموزد.
با تقسیم درسها و نیز تکالیف به قسمتهای کوچک، کودک بیشفعال، کارایی بالاتری از خود نشان میدهد. او میتواند تمرکز و توجه خود را برای چند دقیقه نگهدارد و تکهای از درس را بیاموزد یا تکهای از تکلیفش را انجام دهد. بعد، اندک زمانی برای استراحت خواهد داشت تا دوباره بتواند توجه کند.
آموزش راهکارهای یادگیری:
یادگیری، راهکارهایی دارد. ممکن است اگر در درس خواندن حرفهای شده باشید، دیگر متوجه این راهکارها که به کار میبرید یا در زمان تحصیل به کار میبردهاید، نشوید؛ اما کارهایی همچون مرور سطحی، انتخاب مطالب مهم، مشخص کردن مطالب مهم، یادداشت برداشتن، استفاده از رنگهای مختلف، خط کشیدن، مرور مجدد و... مهارتهایی هستند که شاید لازم باشد یکییکی به کودک مبتلا به بیشفعالی بیاموزید.
مشخص کردن نکات مهم:
گاهی در مواردی که بیشفعالی شدیدتر است، لازم است شما بهجای کودک، مطالب مهم را برایش مشخص کنید. والدین میتوانند در خانه، مطالب مهم کتاب را همراه با کودک مشخص کنند و زیر آنها خط بکشند. معلمین هم میتوانند سر کلاس، با حرکت دست، تأکید کردن با سر و مانند آن، به کودک بفهمانند که کدام نکات، مهمترین نکات درس هستند.
تدریس و تمرین عملی بهجای سخنرانی:
هرچه از عمل، آزمایش، تمرین، بازی و ... بیشتر استفاده شود، کودک بیشفعال، بیشتر میتواند توجه کند و یاد بگیرد.
ایجاد فرصت بیرون رفتن از کلاس یا اتاق درس:
بهتر است گاهی به کودک فرصت داده شود تا از کلاس بیرون برود. میتوان او را به دنبال گرفتن چیزی به دفتر فرستاد، یا به او اجازه داد برود و یک لیوان آب بنوشد. یا اصلاً دوری در حیاط مدرسه بزند و برگردد. در خانه هم، در زمانهایی بین تکالیف، به او اجازه بدهید وقت تلف کند، چرخی بزند و خوراکی بخورد.
ارائه فرصت برای فعالیتهای ورزشی:
گفته میشود که انجام فعالیتهای ورزشی، باعث بهبود عملکرد کودکان مبتلا به بیشفعالی میشود.
آموزش و تمرین یادداشت برداشتن:
هر چه کودک بیشفعال، بیشتر بیاموزد که بهجای تکیه بر حافظه خود، از یادداشت برداشتن استفاده کند، موفقتر خواهد بود. یادداشت برداشتن، باعث میشود که کودک، متوجه آنچه مینویسد بشود و بعد، منبعی برای رجوع و یادآوری داشته باشد؛ مثلاً اینکه چه تکلیفی دارد، چهکاری را باید در هر روز انجام دهد و... .
تا کنون این جمله را شنیده اید که همه چیز را با پول نمی توان خرید اما این جمله برای برخی فقط در حد حرف است و شعار!
تاکنون این جمله را شنیده اید که همه چیز را با پول نمی توان خرید اما این جمله برای برخی فقط در حد حرف است و شعار! این روزها در بین برخی افراد پول به اندازه ای مهم است که پولدار بودن افراد را نشانه ی شخصیت می دانند. برخی افراد برای به دست آوردن پول کارهای ناشایست و خلاف زیادی انجام میدهند?اما همه آنها این را فراموش کرده اند که با پول نمی توان همه چیز را خرید. گاهی لازم است برای رسیدن به اوج انسانیت و به آنچیزی که می خواهیم از پول بگذریم تا هم دنیای خود را آباد کنیم و هم آخرتمان را.
وینستون چرچیل جمله ی زیبایی دارد که ما بر حسب آنچه بدست می آوریم زندگی میکنیم و بر حسب آنچه که میبخشیم زندگی بدست می آوریم.
گاهی لازم است برای کمک کردن به دیگران و دست به خیر داشتن از خیر پول گذشت. برخی از ما به راحتی میتوانیم در طول زندگی و شرایط مختلف به دیگران کمک کرده و تواناییها و ظرفیت مان را افزایش دهیم.این روزها برخی افراد در ازای هرکاری که می خواهند انجام دهند اول به دستمزد خود فکر می کنند. انگشت شمار پیدا می شوند افرادی که حاضرند در صورت تنگ دستی کسی، از او پولی نگیرند . از معلمان جامعه گرفته تا پزشکانی که با جراحی های میلیونی ،اول پولشان را میگیرند و بعد کارشان را شروع می کنند اما در بین این افراد هم هستند کسانی که در بالاترین درجه ی علمی قرار دارند و با گرفتن دست دیگران خود را در جایگاهی بالاتر از سطح علمی شان قرار می دهند نظیر این افراد هستند کسانی مانند پرفسور سمیعی که در ذهن افراد اهل دانش ایران یادآور انسانی وارسته و مردی پرتلاش در عرصه تخصصی جراحی مغز و اعصاب است . وی با اقدام عجیب خود در مقابل جانباز نابینا نشان داد که می توان در بالا ترین سطح علمی بود و از علم خود برای کمک به دیگران استفاده کرد بدون اینکه به منافع خود فکر کرد.
این روزها برخی افراد در ازای هرکاری که می خواهند انجام دهند اول به دستمزد خود فکر می کنند. انگشت شمار پیدا می شوند افرادی که حاضرند در صورت تنگ دستی کسی، از او پولی نگیرند
پروفسور مجید سمیعی در ساختمانی بسیار زیبا که به افتخار حضور علمی و درمانیاش در آلمان و تلاش برای نجات جان بیماران ساخته شده فعالیت میکند که اخیرا برای عمل یکی از بیمارانش به ایران آمد اما جریان به ایران آمدن پرفسور سمیعی از این قرار است...
پنج شیش سال پیش، خانم رضا دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود..
رضا سال 67 در جبهه چشمانش مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و نابینا شد.ده بیست سالیه که ازدواج کرده است .
پنج - شش سال پیش، خانمش دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود.
یک تومور بدخیم در سر همسر رضا جا خوش کرده بود.اون قدر وخیم بود که ظاهرا از دکترهای ایرانی کاری برنمی اومد.
به پیشنهاد یکی از دکترها، مدارک رو برای پروفسور سمیعی که خارج از ایران بود، ایمیل کردند. در کنار مدارک پزشکی، آقای دکتر توضیحی هم از وضعیت خانوادگی بیمار و این که شوهر وی جانباز نابیناست، نوشت.
پروفسور سمیعی که ظاهرا در طول سال فقط چند روزی به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، کولاک می کند و بیماران بسیاری را درمان می کند، پذیرفت که همسر رضا را عمل کند.
مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر رضا را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد.آن طور که می گفتند، احتمال داشت عمل موفق نباشد و همسر آقا رضا ...
روز عمل، رضا که تحمل چنین مسئله ای نداشت، همراه خانمش به بیمارستان نرفت.کادر پزشکی و اتاق عمل آماده شدند.بیمار را که به اتاق عمل آوردند، پروفسور سمیعی مکثی کرد. از کادر پزشکی سراغ همسر بیمار یعنی آقا رضا را گرفت که به ایشان توضیح دادند به دلیل اینکه احتمال خطر برای همسرش هست، تحمل نداشته و نیامده است.
پروفسور سمیعی، در اقدامی عجیب گفت:
"تا همسر ایشان نیاید، من عمل را شروع نمی کنم."
بالاجبار با رضا تماس گرفتند که با آژانس خودش را به بیمارستان رساند.
وقتی رضا وارد بیمارستان شد، پروفسور سمیعی جلو رفت و پس از روبوسی با او گفت:
"من فقط خواستم تو را ببینم تا بهت بگم "کاری که تو و امثال تو برای کشور انجام دادید، از کارهای من خیلی باارزش تر و بزرگتره."
و همسر رضا را بدون اخذ ریالی، عمل کرد که به لطف خدا و معجزه علم و عمل پروفسور سمیعی، خوب شد و همچنان در کنار خانواده خوش می گذراند.
ای کاش روز به روز شاهد اقدامات عجیب و خیر خواهانه ی افرادی همچون پرفسور سمیعی ها باشیم و این را بدانیم که درخواستهای مردم از شما، از نعمتهای الهی است و نباید از این نعمتها ملول و خسته شویم.